در محفلی که خورشید اندر شمار ذره ست خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد
استاد صادقی وارد کلاس شدند و فرمودند حکایت را باز کنید پس از کامل شدن رو خوانی با اعتراض به محل قرار گیری ….و ایجاد دعوا بین او و ….. استاد به ان ها گفت بیاید بیرون و پس از صحبتی کوتاه اون هارو به کلاس برگردوندند البته … و … هم به خاطر تشویق به همراه ان دو نفر با استاد صحبت کوتاهی داشتند
بعد ازاون پزشکی هم بخاطر انداختن مزه بی جا و شل با استاد صحبت کوتاهی داشت بگذریم………….
استاد پس از اطمینان از بی سواد بودن بچه ها فرمودند برای جلسه بعد فعالیت نوشتاری درس 3 را بنویسید و به دانش ادبی املا و رو خوانی درس 3 کاملا مسلط باشید .
و البته هر کدام از شما یک بیت دارای ارایه واج ارایی برای جلسه بعد حفظ و همراه خود داشته باشید استاد تاکید کردند در گروه با هم هماهنگ شوید تا بیت ها تکراری نباشد.
سلام اقای صادقی وارد کلاس شدند بعد رفتند بعد دوباره امده اند و یکدفعه 4 تا شعر رو تابلو نوشتند و گفتند این کوییز است و معنی هایش را بنویسید و بعد گفتند زمان پونزده دقیقه است و و اکثربیت ها هم از شعر صورتگر ماهر بود و ایشان هیچ سوالی را جواب ندادند و انگار هم کمکی که نه ولی یکمکی هم که نه ولی حالشان خوب نبود و بعد اقا سر کلاس برگه ها را زود تصحیح کردند و بهمون دادند و انهایی که زیر 3و5ام شدند را کنار کلاس نگه داشتند و بعد تقربا دیگه نصف کلاس در گوشه کلاس ایستاده بودند حدود 6 نفر. و بعد کلی اون های که گوشه کلاس بودند رو بازخواست کردند و بعد گفتند من با اینا چی کا رکنم و صبر کردن و صبر کردن صبر کردن و بعد گفتند دیگه تکرار نشه و کپن تون را تا اخر سال سوزوندین و تکرار نشه و بعد همه نشستند و به منعمیان گفتند فعالیت نوشتاری های درس 2 رو ببینه و بعد توضیحاتی درباره امتحان ناگهانی گفتند و بعد زنگ خورد
بعد از اینکه هیئت نهمی ها که پذیرا یی هم نکردن ما به کلاس رفتیم و بعد اقا امد و به الماسی گفت که فعالیت نوشتاری هارا ببیند و بعد به طباطبائیان گفتند که درس 2 را بخواند و بعد گفتند فعالیت نوشتاری درس 2 را بنویسید. وبعد به سلطانی گفتند که شعر صورتگر ماهر را بخواند و بعد به بچه ها یه دیگه هم گفتند که بخوانند و بعد اقا سر بیت اول پدرمان را در اورد و نزدیک بود 3 بار از رو درس بنویسیم و بعد به همین منوال معنی بیت ها را گفتند و سوال از چند جزئی بودن پرسیدند و بعد زنگ خورد و در زنگ بعدی یکم کلیات را خواندیم و روخوانی کردیم از روی روان خوانی
سلام آقای صادقی وارد کلاس شدند و گفتند می خواهیم شعر را کامل و از بیت ۴ شروع کردند و معنی آن را گفتند و بعد پرسیدند که این جمله چند جزئی است و بچهها جواب دادند و بعد سراغ بیت ۵ رفتیم. معنی آن هم نوشتیم وسراغ چند جزئی بودن جمله رفتیم وآن راهم گفتیم و شعر تمام شد و بعد خود ارزیابی شعر را انجام دادیم.آقای صادقی گفتند برای جلسه بعد فعالیت نوشتاری را انجام دهید و بیارید وگفتند یکی نفر را صدا میزند تا دانش ادبی را توضیح دهد .و بعد سراغ روان خوانی را شروع کردیم اما آقای صادقی مسابقه گذاشتن که به ترتیب از اول کلاس هر نفر یک جمله بخوانند و نباید تپق بزند وگرنه حذف می شوند وآقای اکبری برنده شدند وآقای صادقی ۱نمره مستمر به ایشان دادند و بعد چند داستان از کلیات سعدی خواندیم و بعد زنگ خورد . خداحافظ
اقا بعد از وارد شدن در کلاس بیت 10 درس 1 را پرسیدند و گفتند چه ارایه ای دارد و بعد از بقیه بچه ها سوالات مختلف از بیت های مختلف را پرسیدند و بعد اقای صادقی توضیحات چند بیت اخر را که جلسهی قبل وقت نشده بود بگن را گفتند و توضیح دارد.
و بعد گروه اسمی را توضیح دادند و بعد گفتند گروه اسمی میتونه تو هر نقشی ضاهر بشه و لازمش اینه که چند کلمه باهم بیاین وهمشون یه نقش رو تو ی بیت یا جمله اجرا میکنند مثل گرو ه مسند یا متمم و بعد مثال زیر را زدند
مهربان و ساده و بی ریاست
و بعد تمام نکات درس را گفتند و بعد بع سراغ خود ارزیابی رفتند و اقا گفتند که باید فعالیت نوشتاری درس 1 را بنویسید بعد رفتند سراغ دانش ادبی و گفتند چیزی که شاعر هار و باه متفاوت میکنه نحوهی بیان کردن است و بعد اخرکلاس شد و اقا گفت از درس 1 کوییز داریم
سلام امروز آقای صادقی در زنگ اول درس اول را کامل کردند.و زنگ سوم گفتن امروز می خواهم گلستان بخوانیم و از باب اول سیرت پادشاهان شروع کردن.وبچه ها حکایت های ۶.۹.۲۳.۳۱خواندن وآقای صادقی معنی آنها را می گفتند و بعد سراغ باب چهارم خاموشی در سخن بود که ما حکایت ۲.۴ را خواندیم و معنی آنها را آقای صادقی گفتند و ناگهان زنگ خورد وکلاس تمام شد.
ابتدااستاد وارد کلاس شدند و باشروع مبحث داستان های رمزی و نمادین کلاس را استارت زدند و برای مثال داستان تروم و شاپرک را مطرح کردندو سپس چند بار برای ریختن مزه (شل)به کدخدایی هشدار دادندبعد از چند تذکر استاد پایان درس 16 را اعلام کردندو شروع به خواندن از روی درس جدید کرد(شمشیرگران)که استاد با کنایه به شمشیرگران گفتند هفته دیگر امتحان رو خوانی دارید و همچنین هشدار مصرف نکردن (مواد)رابه رضایی دادندو چند ثانیه بعد مصری چنان زد پس کله رضایی که صدایه دبه ترشی داد……………………………….
استاد بازهم چند باری به پزشکی برای نریختن مزه(شل)به پزشکی هشدار دادند ونزدیک بود او اخراج شود وبازهم چند هشدار به کدخدایی…………….
پس از تمام شدن روخوانی استادساختار اسم را توضیح که اگر در پیام ها خواستید شرح کامل ان را در مستند دیگر برایتان خواهم گذاشت تا مستندی دیگر بدرود
سلام شاید خیلی هاتون از تیتر این مستند ناراحت شده باشید خیلی هاتونم خوشحال پس لطفا برام در کامنت ها بگید که خوشحال شدید یا ناراحت
خوب بریم سراغ اصل مطلب
آقای صادقی وارد کلاس شدند و مارا آماده امتحان شعر حفظ کردند امتحان شعر حفظ شروع شد وبعضی ها سریع نوشتند و تحویل دادندو بعضی ها هم در حال سرودن شعر جدیدی از خود بودند
امتحان تمام و برگه ها جمع اوری شد و آقای صادقی با چهره ای عصبانی بچه هایی که نمره کامل نگرفته بودند را صدا کردند و به ان ها فرصت داددند تا در 10 دقیقه زمان شعر راحفظ وبرای ایشان بخوانند
بعضی ها نمره شان را درست وبعضی ها هم در ان ده دقیقه فقط با بقیه دعوا کردند
بعد از این امتحان نوبت به امتحان روخوانی رسید که فرصت خواندن همه بچه ها نشد و فقط بعضی توانستند نمره روخوانی بگیرند و بقیه امتحان به روز دیگری موکول شد