زنگ مهارت تأسیسات.

امروز دوشنبه زنگ مهارت تأسیسات داشتیم

حدس بزنید کی آمده بود یک کمک آقای عزیز بله آقای شیخ الا سلامی آمدن درس امروز کسل کننده بود چون درس عملی نبود فقط آقا آمده بود و در باره لوله کشی ها و مدل های لوله و لوله های بکار رفته در ساختمان ها توضیح دادند مثل اینکه لوله های گاز فولادی هستند و جوشکاری می‌شوند لوله های پی وی سی پولیکا بادستگاه اتو(دستگاهی که لوله ها را داغ کرده تا ذوب شوند و به هم بچسبند ) به هم وصل می‌شود و در آخر ما در کلاس کار مهمی انجام ندادیم ولی انشاالله از هفته آینده کار عملی شروع می‌شود.

مهارت کتابخوانی

خووووووووب بالاخره رسیدیم جلسه آخر

جلسه آخر هم استاد 30 دقیقه دیر کردند و بچه ها باز هم سر جایشان باهم دعوا کردند ( بابا ناسلامتی جلسه آخر هست کوتا بیاین دیگه ) 

پس از آمدن آقای محمودیان و ساکت شدن نشستنمان وقتی که آقای محمودیان رفتند بچه ها دوباره سرو صدارا شروع کردند که یکی از دبیران که انگاری داشت آزمونک های شاگرد هایش را چک میکرد گفت: (سسسسسسسسسسسسسساااااااااااااااااااااااااااااااااااکککککککککککککککککککککتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت)

و بچه ها 2 دقیقه ساکت شدند و یکی از اون طرف داشت چیز به یکی پرت میکرد اون یکی هم تخته ( تخته که چه ارز کنم چوب ام دی اف معمولی که حالا مثلا تخته وایت برد هست ) را داشت پاک میکرد و معاده مینویشت ا حل کند  که یکدفعه برق رفت ولی بچه ها آنقدر داشتند کرم میریختند که اصلا نفهمیدند که کی برق رفت  و پس از یکربع کرم ریختن بالاخره آقای صبری آمدند و بچه هارا ساکت کردند  و قتی که بچه ها ساکت شدند اتاد داش میپرسی که چند صفحه کتاب خواندید و آیا باروشی که گفتم یعنی pq4r  یاهمون پسختام و روش حلزونی که از بچه ها پرسید و از بچه ها پرسید که روش حلزونی را بگید و چند نفر جواب دادند و زنگ خورد

                                                                                          پایان

به دنیای هشتم خوش اومدید

سلام به هشتمی‌های عزیز 🌟
خوش اومدید به یه سال تحصیلی جدید؛ سال هشتم، یعنی همون سالی که نه دیگه اونقدری کوچیکین که کسی بهتون بگه “بچه‌ دبستانی”، نه هنوز اونقدری بزرگ که بگن “مرد گنده!” 😄
قراره با هم توی این سال، چیزای تازه یاد بگیریم، اشتباه کنیم، بخندیم، و رشد کنیم و یاد بگیریم. مهم نیست همیشه نمره‌هامون 20 بشه یا کی از همه بهتره؛ مهم اینه که هرکدوممون نسبت به دیروزِ خودمون یه قدم جلوتر بریم.

من هم مثل شما از این شروع تازه هیجان‌زده‌ام و قول می‌دم تا جایی که بتونم کنارِتون باشم—نه فقط توی درس، بلکه توی مسیر رشد و رفاقت. 💬
پس بیاین از همین امروز با انرژی، با ذهن باز، و کمی شیطنت کنترل‌شده (!) شروع کنیم!

به دنیای هشتم خوش اومدید 🎒✨

کسب‌و‌کار

امروز آقای صیادزاده درباره این که هر شغلی جه تبلیغاتی دارند

برای مثال مغازه های کوثر تبلیغات به صورت تخفیف  میگزارند وسایلی که نیاز دارید را درآخر فروشگاه میگزارند که ما اول آنهارا می خریم

 

تا جلسه بعد

 

کلاس قران

در کلاس قران جلسه پیش آقای پورواسعی برگه هارا توضیع کردند وگفتند :

 

جلسه اینده مورخ 1404/2/16امتحان روانخوانی قران از کل کتاب برا قرار است

سپس گفتند که در تاریخ1404/2/23امتحان حفظ و پرسش کلمات برقرار است.

تمامی تمارین درس 11 حل شد وتا آخر کتاب باید حل شود

کسب وکار 3

سلام امروز آقای صیادزاده درباره این که مشتریان هر شغل چه کسانی هستند صحبت کردنند  واین که برای هر شغل  چه جایی باید باشد یا چه موقع باید چنس را وارد بازار کنند برای مثال لوازم واتر پلو مشتریان باشگاهی دارند نیاز به شهرک صنعتی دارند ودر تابستان  که مسابقات شروع می‌شود.این آن ها را وارد بازار کنند. 

 

تا جلسه بعد

جلسه سوم مطالعات مسؤلیت

سلام دوستان قبل از اینکه بریم سراغ مستند :

1- برای فهمیدن تکالیف باید کل متن را خواند

مستند: بچه ها یادشان نبود که ـآقای محمودیان از اون معلمایی است که به تمیزی کلاس اهمیت زیادی میده برای همین هم یادشان نبود و کلاس را تمیز نکردندن و کل کلاس یک منفی انظباطی خوشگل گرفتند استاد از بچه ها از بچه ها پرسید جا های گردشگری و دلیل آن را بیان کنید ؟

آقای حاتمی= شیراز. تاریخی زیارتی     آقای جعفری هم پرسید فصلش رو هم باید بسنجیم؟        آقای حسن پور . اصفهان تفریحی     آقای موسویان . سیاحتی کرمان   آقای رفیعی سیاحتی یعنی چه؟      اقای خورشیدی  تهران زیارتی تفریحی      آقای عبد الهی یزد زیارتی سیاحتی    آقای جعفری همدان     و در همین هنگام هم آقای حاتمی داشت از سر گرسنگی اتود میجوید و آ قای یزدانی دهنوی و کیان هم به قول آقای فیروز نیا حموم زنونه راه انداخته بودند البته آقای جعفری و خورشیدی هم همین اتفاق براشون افتاده بود آقای موسویان هم با ماژیک هایی که روی میزش بود تمرین نقاشی میکرد  و همان موقع آقای آزادی یه خمیازه ای کشید که انگار از شب تا صبح به خاطر مسابقات خوابش نبرده و آقای خورشیدی به استاد گفت تا همدان 3 ساعت بیشتر راه نیست و استاد هم در جواب گفت چرت نگو خورشیدی و در ساعت 8:25 دقیقه آقای یزدانی پور آمدند و آقای محلوجی به باز پرسی آقای فیروز نیا رفتند و آقای زجاجی هم گشنش شد و شروع به جویدن خودکار کردند همان موقع حاتمی شروع به تمیز کردن عینک کرد یزدانی پور هم مثل همیشه تک میزد و یک مگس هم همان موقع به جعفری کرم میریخت و آقای آزادی یه جوری استاد را نگاه میکرد که انگار استاد براش منفی گذاشته و در همان موقع آقای حاتمی سر کلاس مزه ریخت و آقای میر عظیمی هم به هایلایترش ور میرفت و هی صدای تق تق تولید میکرد و آقای حاتمی و غیور هم با این کار آقای میر عظیمی را همراهی میکردند و همین الان همون مگس کرم ریختن به من را هم شروع کرد و آقای جزی هم پاهایش را روی میله های صندلی من گذاشت  آقای دبیعی هم همان موقع اجازه روشن کردن کولر گرفت  و آقای کمالی نژاد هم اجازه بیرون رفتن از کلاس را گرفت و رفیعی هم اسرار میکرد که از روی کتاب بخونه و همان موقع آقای یزدانی پور چشمش را مالید و انگاری کیان خوابش میآمد و البته آقای رفیعی و زجاجی سر کلاس لباس ورزشی پوشیده بودند البته آقای محمودیان هم نفهمید و راستی آقای محمودیان گفت تحقیق در باره  بوم گردی امتیاز داره  و آقای حاتمی هم دستش را کرد تو دهنش و آقای رفیعی هم سر کلاس یه مزه ای ریخت عماد هم سرش را روی نیمکت گذاشته بود و صدای معلم برایش مثل یک لالایی میموند و آقای خورشیدی هم داشت با خودکار قرمز روی نیمکت تمرین نقاشی میکرد و آقای فرخ نژاد هم همینطور کلا به نظر میرسید بچه ها از مطالعات بیزارند و آقای آزادی درباره آبشار آب ملخ پرسید چرا بهش میگن آب ملخ و آقای رفیعی هم در پاسخ گفت چون توش ملخ هست آقای محمودیان گفت هفته دیگه باهم کلاس نداریم و امتحان ترمیم نمره مطالعات از درس 9 تا 16 داریم  بچه ها از اینکه دیگه کلاس مطالعات ندارند آنقدر خوشحال شدند که انگار توی المپیاد مقام آوردن و تا سر امتحان باز شد غمگین شدند آقای خورشیدی به خاطر بی نظمی یک منفی انظباتی گرفت و همان موقع آقای محلوجی از باز پرسی بازگشتند و آقای شهیر رفتند و آقای مظاهری هم یک منفی انظباطی گرفت راستی کاربرگه شماره 9 را بنویسید البته ما کاربرگه 10 را در کلاس حل  کردیم و وقتی آقای محمودیان از کلاس خارج شد آقایان زجاجی رفیعی میرعظیمی صدای گوسفند را تقلید کردند و دو تا از بچه ها هم حمله بردند به نماینده تا اسم ننویسه و افرادی که سر و صدا کردند و منفی گفتند زجاجی میر عظیمی خورشیدی یزدانی حسن پور بودن راستی آقای محمودیان تکالیف دفتری از اول سال تا الان را چک میکنند  راستی خداحافظ

کلاس عربی استاد ناصری

کلاس شروع شد و استاد ناصری گفتم که امروز مراعات حال من را بکنید چون من مریض هستم و که کلمات درس ۷ و ۸ را بخوانید و بعد امتحان کلمه می‌گیرم و بعد هم گرفتند و به آقای سلطانی دادم ا برگه‌ها را تصحیح کنیم و بعد هم تمارین درس ۷ و ۸ را شروع به حل کردن کردند و محلوجی و الماسی حوار صفحه ۱۰۳ را خواندند و بعد از حل کردن و خواندن کلاس به اتمام رسید

گزارش جلسه‌ی اول کارگاه چوب

 


🪚 گزارش جلسه‌ی اول کارگاه چوب

 

سلام دوستان! 🙋‍♂️
این هفته با اولین جلسه از کارگاه چوب در مدرسه همراه شدیم و می‌تونم بگم که یه تجربه‌ی متفاوت و پر از اتفاقات جالب بود! از همون لحظه‌ای که وارد کلاس شدیم، همه از تصور اینکه قراره با چوب و دریل کار کنیم حسابی هیجان‌زده بودیم. اما خب، داستان پیچیدگی‌هایی هم داشت که باید تعریف کنم! 😅


🔧 آشنایی با استاد و ابزارهای کارگاه

اولین قدم، آشنایی با استاد بود. استاد با کمال محبت و البته یه کم مقدمه‌چینی طولانی شروع به معرفی خودش کرد. انگار داشت برای سارا و ارشاد تو دانشگاه حرف میزد 😆 دیدید وقتی از باباها یه سوال ساده می‌پرسی و اون‌ها شروع می‌کنن به شش ساعت مقدمه چینی کردن و حرف زدن؟ استاد ما هم یه همچین حال و هوایی داشت! 😜 حدود ۲۰ دقیقه حرف می‌زد و ما کم‌کم داشت خوابمون می‌برد، اما خب، چیزی که می‌گفتیم این بود: “خب دیگه، باید تحمل کنیم، همین که کار با دریل رو یاد می‌گیریم خودش خوبه!” 😆


🪚 شروع کار با دریل

حالا که استاد داستان‌های طولانی‌ش تموم شد، رسیدیم به بخش عملی! استاد به ما توضیح داد که کار با دریل چطور انجام می‌شه. کمی دست‌وپایمون گم شده بود چون دریل گروه ما خراب بود، اما خب، تصمیم گرفتیم که باید هر طور شده کار رو شروع کنیم.


🌲 مشکل چوب سخت

بعد از اون، نوبت به چوب‌کاری رسید. استاد یه تیکه چوب به هر گروه داد و گفت شروع کنید. اما چوب گروه ما خیلی سفت بود و اصلاً به راحتی نمی‌تونستیم با دریل روش کار کنیم! اینجوری شد که همه کلافه شدیم و کار یه کم سخت شد. 😅


🔔 پایان زودهنگام جلسه

همونطور که داشتیم تلاش می‌کردیم که دریل رو درست کنیم و چوب رو بهتر کنیم، ناگهان زنگ کلاس خورد و استاد گفت که وقت تمومه و باید بریم! 😱


🤔 حرف آخر

این جلسه برام خیلی جالب بود. البته که مقدمه‌چینی استاد خیلی طولانی شد، ولی در نهایت به یادگیری کار با دریل و مشکلاتی که در کارگاه چوب پیش میاد، رسیدیم! فکر می‌کنم که توی جلسات بعدی بتونیم همه چیز رو بهتر انجام بدیم. من خودم از این کارهای عملی خیلی خوشم میاد، شما چطور؟ 😁🪚

اگه یادتون باشه هر جلسه یک معما داشتیم حالا هم داریم:

من میتونم با p شارژ کنم گوشیمو

تو کامت ها معنیشو بهم بگو(:

مهارت کسب وکار 1

امروز آقای صیادزاده درباره این که ماباید در کسب‌و‌کار یک هدف داشته باشیم صحبت کردنند به ما هم کردنند باید اسم مغازه ازمحصولی که درآن به فروش می‌رسد تا آن که اسم بلند نباشد و —

ماامروز فهمیدیم که نباید در یک شغل عجله کرد مگرنه سرمایه از بین می‌رود

تا جلسه بعد