مستند زنگ فرهنگ و هنر

با گذشت 15 دقیقه از کلاس به خواطر مرتب کردن میز ها براثر زنگ زنگی استاد هنوز نیامده بودند که ناگهان آقای اخوان وارد کلاس شد .

برای دبیر هنر مشکلی پیش آمده بود .

با دیدن فیلم کل زمان کلاس رفت . و مشق نداشتیم که زنگ خورد ….

کلاس کتاب خوانی

امروز در کلاس کتاب خوانی نیامده بود و به جایش ازما یک امتهان گرفتند  و از ما انتضار میرفت که ازمون تا اخر زنگ طول بکشد ولی ما تا20 دقیقه قبل از زنگ ازمون را تمام کردیم و بضی ها باهم غیبت کردند و بعضی ها هم کتاب داستان خواندند


 

خلاصه مهارت رزین (اپوکسی)

امروز آقای ذوالفقاری زود تر اومدند و کلاس رو شروع کردیم  پس از مرور درس قبل به ما گفتند که نکات ایمنی (زدن ماسک ودستکش و …) رو حتما رعایت کنید تا باهم چند تا نمونه کار بسازیم

رزین و هاردنر رو با هم تر کیب کردند ( به نسبت 2/1) و حدود 5 دقیقه با هم ترکیب کردند و سپس در قالب مخصوص رزین ریختند و با فندک اتمی ، خیلی کم و  از فاصله متوسط به مایع حرارت دادند تا حباب ها ازبین بره سپس به همه کمک کردند تا نمونه خود را بسازند . . .

خلاصه کلاس اندیشه ورزی. روز شنبه ی ابان 1403

امروز دبیر اندیشه ورزی سوالی دیگر طرح کردند اینکه فکر یعنی چه وما باید درمورد ان فکر کنیم

ولی هنوز هم جواب سوال های قبلی را ندادند و اعصاب مارا خیلی خورد کردند

و تازه ادامه داستان راهم گفتند

خلاصه کلاس ریاضی

تاریخ1403/8/27

استاد وارد کلاس شد و سولات ⏰️زنگ قبل را حل کرد.
چند نمونه سوال دیگر گفت و آنهاراهم حل کردیم.
بعد برگه امتحان علوم را داد و سر گروه های جدید را هم انتخاب کرد.

زنگ آخر کلاس مسوولیت

آقای محمودیان وارد کلاس شدند و نماینده های جدید را مشخص کردند که
نماینده ی انظباتی : کیان سعیدی                                                نماینده اجرایی : محمد صدرا منعمیان                                نماینده ی نظارتی: آقای یزدانی جزی
بعد به بچه های کلاس گفتند که میخواهند آزمونک * بگیرند آزمونک دو سوال بود و ایشان به آقای یزدانی و آقای سعیدی گفتند که به بیرون کلاس بروند و آنها را صحیح کنند
بعد بچه ها از روی کتاب خواندند و سپس زنگ خورد

 

 

 

 

*موصب فرهنگ زبان فارسی(quiz)

مهارت رزین (اپوکسی)

آقای ذوالفقاری دیر رسیدند و ما در تایم اول کلاس گل یا پوچ بازی کردیم

بعد از رسیدن آقای ذوالفقاری نمونه کار های هفته پیش رو بهشون نشون دادیم و ایرادات نمونه ها رو گرفتن

بعد گفتن که هرکس یه قالب انتخاب کنه و رزین و هاردنر رو که  بهمون داند  توش بریزیم

من بزرگترین قالب رو انتخاب کردم و رنگ سفید رو به نصف مواد و ورق طلا رو به نصف دیگه مواد اضافه کردم

من رفتم فندک بیارم تا حباب هاشو بگیریم

با فندک سخت بود و من یک تکه چوب را سوزاندم و روی رزین ها گرفتم و توی کارگاه بوی دود پیچید

تا هفته دیگه فعلا خداحافظ

مستند سازی کارگاه اندیشه ورزی جلسه ی دوم!!!!؟؟!!

سلام بچچه ها علیرضا حاتمی هستم!

 

واومدم تا درباره ی جلسه ی دوم کارگاه اندیشه ورزی.

*راستی داشت یادم میرفت این کارگاه کارگاهی محرمانه است و نمی شود همه چیز کلاس را گفت!

در جلسه ی قبل ما به یک مسئله برخورد کردیم و آن مسئله این بود که (آیا امکان دارد که فکر نکنیم؟؟!؟!؟!؟!)و در پی این مور به سوالی دیگر برخورد کردیم که(اصلن فکر چیست؟؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!!؟؟) من دیگر نمی توانم توضیح بشتری دهم و برای اطلاعات بیشتر به کارگاه بیایید.

بعد استاد افروز گفتند که  هر کس افکاری دارد مثلا: من می گویم هوا خوب است ولی دوستم می گوید هوا بد است. این اتفاق به دلیل تفاوت معیار ها است.

اما وسط کلاس بحث داشت سیاسی می شد که یکهو!!!…………………………………………… گوشی استاد زنگ خورد و جو کلاس را به هم زد پس بجه ها هم شلوغ کردند…

 

بعد هم ادامه ی داستان جالبی را که از هفته ی پیش منتظر ادامه ی آن بودیم را خواندیم(باز هم درگر نمی توانم توضیح دهم!!)

 

فقط می تونم بگم که در داستان به کلمه ای به نام(زانقارپینگولدمین) برخورد کردیم که وسط داستان یک دفعه!…………………………………………………… گوشی استاد باز هم زنگ خورد و همزمان زنگ کلاس هم خورد و به خانه رفتیم.

 

 

*امید وارم خوشتون اومده باشه و فهمیده باشید که این کلاس چقدر محرمانه است…

 

 

 

خلاصه زندگی 4شنبه 30 ابان

اقای فیروز نیا گفتن که هر هفته گروهی میز و نیمکت هارا جمع کنه و دور کلاس بگذارند و ان روز نوبت گروه 2بود و انها با کمی تاخیر این کر را کردند و بعد ما وارد کلاس شدیم و اقا امد و اول نکاتی را به ما گفتند .گفتند که ما نباید شوخی ها ی بی مورد کنیم و شوخی هارا زود جمع کنیم و نباید ابومون بره و ما همه در برابر هم مسعولیم ونباید عین برره باشیم و نباید شوخی هایمان بیرون درز کنه مانند ان ارد که رفتیم با اینکه بمون تذکر دادند باز هم ما وقتی یه کلاس دیگه دیدیم شروع کردیم بگیم که اه این چرا چک و چله است چرا این یکی دستش تو چشاشه یا وقتی این یارو یه چی گفت ما هی چنگیز و ………. در اوردیم و و ما   و اینا و معلمان از دستمان کفری اند و خلاصه انقدر گتری زندگی نکنین و انقدر من فلاور نباشید وبعد ما رفتیم سراغ  باشگاه مغز اول از همه اقا در مورد حامد اختیاری نویسنده کتاب و اینکه الان ایشون در امریکا هستن و میروند و می ایند که خودش به همین روش باشگاه مغز توانسته انقدر رشد کنه که ایشون در شه ها و روستاهای مختلف میرند و می ایند و این کتاب را اموزش میدهند تا  مغز همه واشه و گفتن یکی از رفیقاشون تو اردوی مشهد به نام ازاد پرور در نیم ساعت کتاب ابراهیم هادی  را خونده و خلاصه اش را گفته وبعد یک ص باشگاه مغز را باز کردیم و در ان ص 15شکل بود که باید در 20ثانیه باید حفظ می کردیم بعد هیشکی نتونست بگه کلشو ولی خود اقا با استفاده از داستان سازی همه را گفت و فت این طوری حفظ کنی تا 10 سال یادت میمونه ولی اگه ساده حفظ کنی فرداش یادت میره و ما می انیم درس را این جوری حفظ کنیم که طوری هم نیست اگه 4 تا مطلب چرت و پرت را به هم ربط بدی ویک مثال برای علوم زدند = وحید شمسایی گفتن ایشون پیش ما عیت بتن میمونه و ش اش برای شن و م اش برای ماسه وس اش برای سیمان و ا اش برای اب است و این مواد سازنده ی بتن است و رفتیم سراغ یه چالش دیگه تو باشگاه به نام سبز سفید زرد قرمز و اقا به هرکی تونست بگه بلیسی میداد و رفتیم سراغ یه چالش دیگه که باید فرق 2 شکل را که هواپیما بودند را می فهمیدیم و زمان مون رو هم بویسیم باید 7 تا فرق پیدا  میکردیم بعد رفتیم سراغ ص 13 تمرین 4 چالش اسم فامیل و چند تا اسم خود اقا گفتن به نامه چکامه وچکامک ویکی دیگه که من 1کلمه اش را روی کیبورد پیدا نکردم و تو این چالش اگه زیر 3 دقیقه میزدیم یعنی مخ ها اکبند است و در هر چالش اقا به هرکی تونست بلیسی میداد وبعد رفتیم ص 11چاش بعدی چن تا دست بود وما باید دست چپا را می شموردیم و اگر مغز فعال بود باید زیر 13 ثانیه بدست می اوردیم  و بعد ص 14 را خواندیم =مشکلات مغزی شایع و اقا گفتن 5 دقیقه دیکه وقت تمومه و زنگ میخوره هن هستند به غول اصفهانیا یعنی دیر لود میکنند و بعد گفتند 4شنبه ص20تا21 را حل کن 5شنبه ص22و23را حل کن6شنبه اه جمعه  ص24 و0شنبه اه شنبه ص25و26 حل کنید