ریاضی زنگ آخر یکشنبه

سلام

امروز هم مثل هفته های پیش،آقای ادیب گفتند که کتاب را حل کنیم ولی از کتاب کار به ما مشقی ندادند!

روی تابلو نوشتند:کتاب صفحه ی 108در کتاب و 109 را کامل در دفتر

این هارا برای اینکه در کلاس حل کنیم گفتند و گفتند که هر چه ماند در خانه انجام بدهیم

راستی آقا 5 تا سوال روی تابلو نوشتند و گفتند که اینها را در خانه حل کنید. سوالات را گذاشتم↓↓↓خداحافظ

👋👋👋

مهارت کسب وکار 1

امروز آقای صیادزاده درباره این که ماباید در کسب‌و‌کار یک هدف داشته باشیم صحبت کردنند به ما هم کردنند باید اسم مغازه ازمحصولی که درآن به فروش می‌رسد تا آن که اسم بلند نباشد و —

ماامروز فهمیدیم که نباید در یک شغل عجله کرد مگرنه سرمایه از بین می‌رود

تا جلسه بعد

 

مهارت کسب‌و‌کار 2

امروز آقای صیادزاده درباره درآمد حاصل از فروش محصولات خود  صحبت کردنند هر کسی یک چیز  می گفت مثلا آقای زجاجی گفت  می‌توان از کار جرم 3برابر مخارج پول بدست می آید

وگفتند از جلسه بعد بیشتر صحبت می کنند

تا جلسه بعد

ادامه مطلب

درس قرآن جلسه 1404/1/26

بسم الله الرحمن الرحیم

فعالیت های انجام شده در کلاس عبارتند از:

1-روخوانی خط به خط درس ها 7وجلسه دوم 8

2-نکته بسیار مهم : آقایان رمضان تاش وپاکدلان برای جلسه دیگر باید امتحان دهند ودر غیر اینصورت نمره ی مستمر 0 برای ایشان لحاظ می گردد.

قابل توجه دوستان عزیز:4جلسه ی دیگر تاپایان کلاس قرآن باقی نمانده است ودر جلسه آخر ازلغات کل کتاب امتحان گرفته میشود

3-عزیزانی که نمره ی خوبی در امتحان روخوانی کسب نکرده اند لازم به ذکر است که جلسه دیگر یعنی مورخ 1404/2/2یک امتحان روخوانی از انها گرفته میشود وهمان نمره برای ایشان لحاظ میگردد

(یعنی مثلا اگراقای yدر جلسه ی امتحان قبلی 5گرفته بود ودر جلسه امتحان پیشرو 4.75 گرفت نمره ی 4.75 برای ایشان ثبت میشود.

امتحان ابان ماه هم از دروس 7و8و9و10گرفته میشود

*خدا نگهدار*

زنگ زندگی 20 فروردین 1404

استاد قبل از شروع در زنگ تفریح وسایل خود را در کلاس گذاشت و خارج شد

ایشان تو ذهنش فکر میکرد که این کار مخفیانه انجام شده اما چند نفر شاهد چنین فعالیت عظیم شدند

بچه ها در کلاس حاضر شدند و پس از تلاش های فراوان  موفق شدند اسم مدرسه را به باغ وحش تبدیل کنند و واقعا هم این اسم برازنده بود

چیز خاصی نبود فقط 10 تا ناسزا 3 تا دعوا 7 تا مشت و نه تا لگد بچه ها جوری به هم میپیچیدند که امیرحسین زارع در فینال المپیک به حریف خود نپیچید

تا اینکه استاد وارد شد

بچه ها به استاد جوری نگاه میکردند انگار در جام جهانی در مراحل حذفی المان و پرتغال و ارژانتین را شکست دادند و فینال را به گواتمالای جنوبی واگذار کردند و دارند جام را میبینند

بچه ها به برکت هیتلر موفق شدند از مهلکه جان سالم بدر ببرند

قبل از هر کاری ازمون استعداد های درخشان در عرضه پاچه خاری گرفته شد و بچه خیلی عجیب نمره خوبی گرفتند

استاد موفق نشد 6 خان از خان های رستم که ساکت کردن بچه هاست را انجام دهد ( اگر تا حالا استادی موفق شده ان استاد خبره است )

ولی معلم ها سلاحی ویژه دارند سلاحی که از فسفر سفید و بمب بالستیک بد تر است به نام

م

ن

ف

ی

استاد از سوال های علوم استفاده کرد تکلیف مشخص بود نگی منفی میگیری بگی مثبت میگیری ( مثبته به درد لا جرز دیوار میخوره ) فقط کافی یه کاری کنی شمشیر و تفنگ با هم بخوری

ولی خداییش رحم استاد از هفت تا گل المان درجام جهانی 2014 کمتر بود اخه یعنی چی سوال اجباری

اما جالب اینجا بود سوال ها برای بچه ها مثل پیروزی روسیه در برابر هیتلر در جنگ جهانی دوم اسون بود ( البته نه همه گاهی وقت ها هوش در حد جلبک بچه ها کار دستشان میداد )

بعد از پایان پرسش پاسخ بعضی ها در حال خفه شدن در دریای خوشحالی بودند و بعضی ها در حد ابشار نیاگارا و ابتاز های مالزی گریه میکردند

بعد از ان هم یک فیلم جالب گذاشتند ( کسایی که نبودند به من ربطی نداره حال ندارم بگم فیلم درباره چی بود حودتون برید سرچ کنید )

اسم فیلم کشاورز چینی بود

درباره کشاورزی بود که داشت به ضرب المثل در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است اشاره میکرد

و تنها کلمه ای که از دهنش خارج میشد شاید بود

( لازم نیست فشار  بخورید زیاد مالی هم نبود )

بعد هم درباره امتحانات گفتند و تمام

 

فیزیک چهارشنبه

به نام خدا

سلام به همه الان میخوام یک خلاصه از کلاس امروز بهتون بدم.

خب آقای صیادزاده امروز اول از همه کمی درس رو از کتاب پیش بردن وگفتند که چند جمله ای رو زیرش خط بگشید که براتون میگم

  1. ازاین آزمایش وآزمایشهای مشابه نتیجه میگیریم وقتی دوجسم بادماهای متفاوت درتماس بایکدیگرقرارمیگیرنددمای جسم گرم کم ودمای جسم سردزیادمیشود‌‌. این فرایندآن قدرادامه پیدامیکندتادمای دوجسم یکسان شود. این دمارادمای تعادل دوجسم می نامیم ودراین حالت میگوییم دوجسم بایکدیگردرتعادل گرمایی اند.
  2. به مقدارانرژی ای که دراثراختلاف دماازجسمی به جسم دیگرمنتقل میشود گرمامیگویند.
  3. گرمانوعی انرژی است که به علت اختلاف دمابین دوجسم درتماس باهم منتقل می شود، بنابراین یکای آن ژول است. ازیکای ژول برای همه شکل های انرژی استفاده میکنند.
جسمی که گرمتراست دمای آن بیشتراست ومولکول هایش جنب وجوش بیشتری دارند.

خب این چند جمله برای صفحات 89 و90 است که پیشنهاد میشود این چند جمله را خوب به خواطر بسپارید خب در ادامه استاد تکالیفی که برای خانه داده بودند رو حل کردند وبرای بعضی از دانش آموز ها هم رفع اشکال کردند.

خیلی خب ممنون که همراهی کردید خداحافظ 👋

 

 

ادامه مطلب

بازم امده دوباره فارسی جون “سعدی”

“به نام خدا”

شروعش میکنم با سعدی

 

          من آن بدیع صفت را ترک چون گویم؟

                                                                          که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم.

 

خوب دیگه امتحان را داده بودیم ، دیگه طاقت نداشتیم و میخواستیم با آقا سئوال هارا حل کنیم ولی باید فعالیت

نوشتاری درس 13 را نشان میدادیم.

و بعدآقا رفت سراق حل کردن سئوال ها این هم جواب  ها:

جواب سئوال اول قسمت اول:

همین گونه که به دنیا آمدم همین گونه از دنیا خواهم رفت،وتمام عمرم  خاک پای امام علی {ع}هستم.

جواب سئوال اول قسمت دوم:

اگر میخواهی در جهان آخرت عاقبت به خیر شوی ، باید خودت را به پیامبر وجانشینش نزدیک کنی.

جواب سئوال دو قسمت اول:

“شایسته”

جواب سئوال دو قسمت دو:

“باشی”

جواب سئوال سه قسمت اول:

ضمیر : َ ت       نوع:متصل      مرجع:تو

جواب سئوال سه قسمت دو:

ضمیر:خود        نوع:منفصل     مرجع:تو

جواب سئوال چهار به ترتیب از راست:

نهاد    مغعول     متمم     مسند

جواب سئوال پنج قسمت اول:

“کنایه یا تشبیه”

جواب سئوال پنج قسمت دوم:

“واج آرایی”

جواب سئوال شش قسمت اول:

بن:نویس          شخص و شمار:سوم شخص جمع

جواب سئوال شش قسمت دوم:

بن:خور             شخص و شمار:سوم شخص جمع

.وتمام .

“خدا حافظ”

مستند تاریخ روز 3شنبه26ام

سلام دوباره میخوام سرتونو بخرم خوب اقا که امدند یه کتاب دستشان بود به نام اساطیر ایران    گفتن میخین بخونین میخین نخونین ولی گفت به دردتون نمی خوره  خوب شروع شد اقا گفتن زردان زمانی زیادی بوده این بابا بچه میخواسته هر بار کا میرفته خواستگاری بش نمی دادن اههه اشتباه شد دیگه این بابا داشته نیایش میکرده که من بچه میخوام ا بهترین بچه وا اهورا مزدا میخواما ا اینا و اقا گفت صادقی خری 

اره خلاصه این یه بچه میخواسته که همه ی دنیا را خوب کنه و پادشاخ عادل و اینا بشه ولی یه لحظه شک مینه که نکونه نشه  و بدنیا نیاد و همین جا به جا اهوردا مزدا اهریمن تو دلش به وجود میاد و بعدش اهورا مزا بدنیا میاد و گفتن که در ایران باستان کلا 12000 سال بوده که به 4*3000 تا تقسیم بندی میشده در 3 هزار سال ااول عالم  مینوی  بودهو بعد اقا به مساح گفت   عجب خریه   در عالم مینوی اینا میکن هنوز دنیا نبوده و بعد عالم مینوی و گیتی میشه و در این موقع زمان و معنا درست میشه و بع گفتن اهورا مزدا نشانهی روشنی و دانایی بوده و اهریمن نشانهی تاریکی و جهالت  بوده و بعد اهورا مزدا واهریمن بدنیا میان و بعد میان به زمین بعد اهورا مزدا در شرق دنیا و اهریمن در غر ب  دنیا سکونت میکنه  بعد اهریمن شروع میکنه به ساختت و ساز  تاریکی و مردم جاهل و تاریک و اهورا مزدا در اون ور اهورا مزدا شروع بع ساخت و ساز میکنه  و در همین حین اهورا مزدا میدونه که اون ور اهریمن است ولی اهریمن که نشانهی جهالت است نمی دونه که اهورا مزدا

اون وراست و اهورا مزدا زنگو میزنه میگه رخصت  و میره به جنگ دیو سپید ننههه اهریمن و بعد اهریمن هم فهمید که یه اهورا مزدا یی هم وجود داره و بعد در هر 2 لشکر  شروع کردند به ساختن فرمانده هایی  که بهشان میگفتند امشاسپند مثلا بهمن نشانهی اندیشه و خدای اندیشه بعدی اردیبهشت  زیبا ترین امشاسپند که نماد قانون و نظم شهریور به معنی حکمرانی بعدی اسفند به معنی بردباری و حاکم زمین بعدی خردادبه معنی کمال روییدن گیاه بعدی مرداد جاودانگی  اینا در جلسات بهمن سمت راست اهورا مزدا میشینه و خرداد که دختر اهورا مزدا است سمت چب اهورا مزدا اهریمن دقیقا مثل اینا یک لشکر داشته مثلا مخلف شهریور یکی هست به نامم سروه  اول ایرانی ها بی طرف بودن هم مثلا برایئ الهی اب قربانی میکردند که باران بیاد و هم برای اللی خشکسالی قربونی میکردند که اون پیش اوا نیاد و بعد زرتشتی ها گفتن که نمی شه ما باید تو تیم یکی باشیم ما باید تو تیم یکی باشیم  ما باید  تو تیم اهورا مزدا باشیم که با تاریکی و جهالت ببجنگیم

چرم

                                                (به نام خدا)

استاد وارد شد که آقای ………… سر استاد را خورد و استاد هم خودش را خورد.

وارد بحث های متفرقه نشیم که برای شنبه قرار بود وسایلی که خریدم را برای شروع کار شروع کنیم هر کسی وسایلش را آورد ولی خودم خودکار چرم نداشتم که آقای ستاری با گذشت و مهربان به من خودکارش را داد همین طور به یک نفر دیگر بگذریم شروع به کار کردیم استاد الگو هایی که سفارش داده بودیم را آورد و قرار شد روی شکل کار بکنیم همه داشتیم کارمان را انجام می دادیم که زنگ خورد و قرار شد برای هفته ی آینده همه کارشان کامل شده باشد

                                                        {پایان}

کلاس پیام های هدف

سلام من حسین بقایی هستم و می خواهم براتو کلاس پیام های امروز رو شرح بدم 

در کلاس امروز اقای ناصری نکته ی مهمی گفتند .امتهان در واقع جاهایی از کتاب که در امتهان می اید که در واقع تمام کتاب به جز بیشتر بدانیم

و بقیه کلاس را تمارین عربی را کار کردیم.