گزارش جلسهی اول کارگاه چوب
🪚 گزارش جلسهی اول کارگاه چوب
امروز استاد صبری بر خلاف همیشه که دیر می آمدند این دفعه زود تشریف آوردند سرکلاس.
پس از ورود استاد باز هم یک دعوای کوچکی سر نشستن گروه ها بر روی زمین یا مبل بود و پس از آن استاد صبری کلاس را روز تعیین کردند و بچه ها هم مانا جمع کردند و پس از جمع کردن مانا هم استاد شب اعلان کردند و همه شروع به کتاب خواندن کردند و پساز از شب استاد یادشان رفته بود که پرچم هر گروه را چک کند و یک نکته ای را بگویند
نکته: برای خرید ملک باید به ترتیب رنگ که داخل کلاس توضیح داده شد و باز هم من میگویم باشد
ترتیب رنگ: آبی . قرمز . مشکی . سبز و هایپر دانا یا پیر دانا
چک کردن تکالیف : همان طور که انتضار میرفت هیچ یک از گروه ها پرچم نداشت به غیر از یک گروه که گروه کدخدایی بود که گروهشان همان پرچم را سریع و حول حولی درست کردند
البته گروه ما هم کم نیاورد و وسط کلاس این کار را کرد
تکلیف: خواندن کتاب البته به همان صورتی که روش پس ختام نام دارد انجام شود برای جمع آوری مانا
برپا آقای شیخ الاسلامی وارد کلاس شدند ابتدا میخواستند تمرینهای جلسه قبل را ببینم ولی شروع به درس دادند دیدن اشکال از روبرو بالا و جانبی شدن وقتی درس میدادند. بچه ها گوش نمیکردند بعد از درس دادن آقای شیخ الاسلامی گفتند صفحه بعد را انجام دهید بعد هم پاسخ صحیح صفحه گفتند و بعد شروع به توضیح دادن خط رابط یا کمکی و خط اندازه شدند و بعد گفتند حالا شما تمرین را انجام دهید اکثر بچهها تمرین را اشتباه کشیدند ولی تعداد کمی هم درست رسم کردندبود میخواستم درست آن را بگویند ولی زنگ خورد
وقتی زنگ خورد همه رفتیم و کنار فوتبال دستی طبقه بالا نشستیم و منتظر استاد ماندیم و بعضی کتاب میخواندند وبعضی های دیگر هم سر و صدا کردند
حدودا پس از ده دقیقه یکربع استاد امد و بچه مانند سانسور به داخل کتاب خانه رفتند و گروه ها سر نشستن روی مبل یا روی زمین باهم دعوا کردند
پس از دعوا استاد زمان دادند که داستان هایی راکه خوانده ایم در اختیار صاحب های کتاب قرار بدهیم و پس از ان شب شد و زمان کتاب خواندن یا مسخره بازی های بچه ها شروع شد و وقتی که شب به پایان رسید دوباره زمان اراعه بود ودر اخر هم تکلیف برای جلسه بعد این شد که هر گروهی برای خود پرچمی داشته باشد
امروز در کلاس کتاب خوانی نیامده بود و به جایش ازما یک امتهان گرفتند و از ما انتضار میرفت که ازمون تا اخر زنگ طول بکشد ولی ما تا20 دقیقه قبل از زنگ ازمون را تمام کردیم و بضی ها باهم غیبت کردند و بعضی ها هم کتاب داستان خواندند
