سلام بچه ها
امروز دوباره آمده ام با یک مستندسازی خواندنی و حال به هم زن از زنگ حساب
امروز فرق جالبی با روزهای قبل دارد اونم اینکه الان که دارم این مستند را مینویسم ده دقیقه از کلاس گذشته و هنوز معلم نیامده است از طرفی بچه ها می گویند آقا که نیامده پس باید مریخی ببینیم از طرفی هم رفیعی جعبه آهنگینش را ساخته و پشت سر هم درش را باز می کنند و صدای ماشین آشغالی اش را در مخ ما فرو میکند .
بعد از پانزده دقیقه ناگهان آقای محمودیان وارد کلاس شدند. ما گفتیم که حالا مریخی را میبینیم ولی استاد در لپ تاپ صفحه ی کتاب را باز کردند و من گفتم وای به حال زمانی که آقای محمودیان معلم ریاضی شوند. ولی بعد فیلم مریخی را گذاشتند. (فقط میخواستند ما را بترسانند)
در دقیقه ی 1:54:6 فیلم بودیم که ناگهان یک نفر با کلاه و ماسک وارد کلاس شد. وقتی ماسک را برداشت دیدیم که خدا به ما رحم کند آقای خدایی است با خود گفتیم حالا که فقط یک ربع از کلاس مانده حتماً آقا اجازه میدهند که بقیه ی فیلم را ببینیم ولی آقای خدایی از این پانزده دقیقه آخر هم نگذشتند و گفتند دقیقه فیلم را حفظ کنید تا برویم سراغ درس. بعد گفتند: من فیلم آقای گنجی را می گذارم هر کس اشکالی داشت وسط فیلم دست بگیرد و بگوید تا رفع اشکال شود .حالا شاید سوال شود که چه قسمتی از فیلم آقای گنجی را گذاشتند زیرا آقای گنجی قسمت های زیادی از کتاب ریاضی را تدریس کرده اند آقای خدای قسمت صفحه ی 52 را گذاشتند یک موضوعی که وسط فیلم وقت گرفت این بود که آقای گنجی خیلی از واژه ی ایگرِگ استفاده کردند و برای بچه ها سوال شد که چرا ایگرگ؟ مگه y نیست؟! آقا کلی حرف های مهم ولی بی ربط راجع به این موضوع گفتند ولی چون بی ربط بود توضیح نمی دهم.
در وسط فیلم مزه دار آقای گنجی بودیم که ناگهان زنگ وقت نشناس خورد!
خدانگهدار