سلام
این اولین مستند سازی من بعد از عید است.
با توجه به این همه سالی که با هم داشتیم ، احتمالا حدس زده باشید که آقای ادیب همیشه یک شنبه زنگ آخر چی کار می کنند. نمی دانم که درست حدس زده اید یا نه. برای همین زنگ آخر را کامل برایتان می گویم.
امروز به استثنا قبل از زنگ آخر که باشد زنگ نماز (آیت الله ) آقای ناصری بین دو نماز مقداری احکام به ما آموزش دادند(البته انقدر حرف آیت الله ناصری پر عظمت بود که حیچ کس چیزی نفهمید)به همین دلیل مقداری از زنگ رفته بود.
خلاصه زنگ شروع شد. وقتی که آقا آمدند داخل کلاس گفتند:((یک تعدادی صفحه می گویم که حل کنید. کل کلاس وقت دارید و هر مقداری ماند را در خانه حل کنید.))
آقا روی تابلو نوشتند که صفحه ی 98،99،100،101،102،103ی کتاب را در خود کتاب بنویسید
(حتی دو تمرین100و103)
همه گفتند :((چقدر کم!))
آقا درحال نوشتن بودند و ادامه دادند که 5 صفحه ی اول فصل8 را هم در کتاب کار بنویسید
بچه ها شروع کردند. بعضی ها که هر دو را تمام کردند، آقا کتابشان را امضاء کردند.(خوش به حالشان چون دیگر برای خانه مشقی نداشتند.)
بل اخره زنگ خورد و همه مثل … از کلاس بیرون رفتند.
خداحافظ (راستی تکالیف یادت نره1_حل صفحه ی 98تا103 همه در کتاب2_حل 5صفحه ی اول فصل8 در کتاب کار)