“خلاصه ی تاریخ 3شنبه”19 فروردین.

سلام میخوام براتون خلاصه ی تاریخ روز 3 شنبه را بگم اقا که وارد شدند ما    های هیتلر گفتیم و بعد اقا عید را تبریک گفتن و گفتن امتحان تاریخ از درس های 20 و 21 و 22 است  و درس 23 را شروع کردنبه درس دادن اسم درس عقاید و سبک زندگی است و گفتن مثلا ازدواج که بررای ما چه جوری  است ما عقیدمون بر اینه  و مثلا گفتن که عقایدها سبک زندگی ها را شکل میده مثلا اسم های ما درس های ما این که احترام به بزرگتر واجبه مثلا و گفتند ما می خواهیم تاریخ جایی ررا بخونیم باید عقاید ان ها را اول بفهمیم و گفتن گذشتگان چه جوری به دنیا نکاه میکردن مثلا شب هها ستاره ها را نگاه میکردند بعد یه هووووووو میدیدن یه شهاب سنگ رفت و بعد این شهاب سنگ ها رو به عنوان سلاح اللهه ها بوده و این شهاب سنگ تیر اون اللهه بودهو اون یکی هم سلاحش رعدو برق بوده  مثلا وقتی بارون نمی یومده  میگفتن باد بری پی الهه اناهیتا و براش مثلا گوسفند قربانی کنی و اقا اینجا یه سوعال پرسید که چرا اینا این جوری فکر میکردن وشهیدی گگفت که شاید دانش انها نسبت به بقیه ادیان کمتر بودها اقا گفت خوب اونا چرا مثلا نمی  مدن بگن که وقتی ابر ها بار دار میشن در اثر پایین امدن دما ابر ها ازشون بارون می باریده   اقا گفت مثلا من کاراگاه میام تو میبینم کد خدایی مرده بعد اقا میگه کی شاهد بوده طبا طبا میگه من  بعد اقا میگه تعریف کن میگه یک شی کروی با سرعت 24 کیلو متر بر ساعت خورد به پوست کدخدایی و پوست را شکافت داد و رفت جلو بعد به جمجمه رسیدو رفت تو سر کد خدایی و ان جا هرچی این شی کروی گشت نتوانست مغزی پیدا کند ولی اخر یک نخودی ان وسط ها دیدو مغز پکید و قلب و همه از کار افتاد و مرداقا گفت خوب باید از قبلش بگی بعد میگه این شیی از یک چیزی به نام تفنگ در امد اقا میکه از قبلش میگه یک شیی پوستی با ماشه ی ان برخورد کرد که گلوله در امد و اقا گفت  ایا طبا طبائیان دروغ گفت همه گفتن نه پس گفت اقا پس چی شد اکثرا گفتن این نرفت سراغ اصلیات و بعد میر شمشیر گران گفت باید فهمید انگیزهی بابای چی بوده که این کارا کرده و اقا گفتن پس ما 2 تا سوئال اریم یکی چگونگی و چرایی مثلا ما میگیم چطور رفتی تهران میگه یه دکتر خوب داشت منم رفتم نه باید بگی مثلا با ماشین رفتم و اقا گفت این جهان یه سوال چرایی داره انگیزهی خدا از این چیزا چی بوده و بعد اقا 2 بار با ماژیک سبز کشید رو گردن مساح و گفتن مثلا قدی اللهی باران خوب بوده زلزله بد ما االان بایه بفهمیم چی خوبه چی بد  اقا گفتن مثلا به یه بازیگر فیلم نامه رو نمی دن ولی میندازنش تو  صحنه میگن اجرا کن اونم میگه چی چی اجرا کنم خوب این دقیاقا مثال ماست خدا ما را افرید گفت برو نقشتو پیدا کن و درس هاییی که چرایی خدا را میگن را نوشتن یکی پیام ها یگی تا حدودی تاریخ گفتن ما تو یونان داشتیم 2 اسطوره اصلی به نام زمان و مکان که زمان مرد بوده مکان مرد و همه ی اللهه های دیگه بچه های اینان و میگفتن زمان بچه خوار چون خودش بچه ها را میارع  خودشم میکشه و گفتند که بعد ها یکی از بچه های اینا زئوس زمان را میکشه و بعد اقا به انصاری گفتند که درس 23 ص 144 را بخون و بعد گفتند ما یه رمان به نام سیلما ریلیون داریم که قبل ا ز  ارباب حلقه هاست و کمی ار قصه این کتاب را گفتند که ما یه خدایی داریم به نام آردا که اینا کارشون این بوده مثل کنسرت که اردا رهبر کنسرت بود ه مثلا با ساز زدن اینا جهان درست میشده بعد یکی ساز ناکوک میزنه و بعد اصلا اهنگ ساز را عوض میکنن و اردا نا را حن میشه و مولگل را پرت میکنه بیرون و بعد گفتند خیلی نفهمیییی  بقایی و منفی گذاشتند و مولگول کینه میگیره و شروع میکنه ساخت و ساز کردن و انسان های تاریک ساختن و بعد یکی از این فرمانه ها قرار بوده انسان را خلق کنه ولی هاپیت خلق میکنه و اردا ناراحت میشه بهش میگه دیگه ازاین غلطا نکونو بعد بین اینا جنگ میگیره دللللینگ زنگ خورد خدافظ

یه چارشنبه دوست داشتنی با{فارسی}

سلام

امروز اولین روزی بود که آقای صادقی شروع به تدریس کرد.

آقای صادقی درس 13هم را شروع کرد .

بچه ها که یکی از انها سلطانی بود درس را خواند ودرس بدون نکته تمام شد.

آقا معنی شعری که در متن درس آمده است را گفت، بفرمایید:

بیت یک:ماه با تمام زیبایی اش در برابرزیبایی پیامبر به چشم نمی آیدوسرو با آن همه زیبایی اش و بلند قامتی اش مانند قد وقامت پیامبر نیست.

بیت دو:ماه با تمام زیبایی اش در برابرزیبایی پیامبر به چشم نمی آیدوتمام پیامبران بلند مرتبه نیز در سایه ی پر مهر ایشان هستند.

بیت سه:ای سعدی اگر میخواهی عاشق باشی ودر زندگی از فرصت جوانی استغاده کنی،عشق به پیامبر وخدا

بعد ما خود ارزیابی را حل کردیم،جواب ها:

1،با بچه ها با لطوفت مهربان یرفتار میکردند.

2،پیشی گرفتن؟نه به معنایه سبقت گرفتن.

3،برای جلو گیری از قانون شکنی و ایشان حق بخشش حق دیگران را ندارند.

حالاآقا فعل های ماضی را توضیح دادند:

https://s6.uupload.ir/files/-2147483648_-210100_gash.jpg

و بعدش هم اقا گفت که کی گلستان سعدی میتواند بیا رد که شعر داخل متن را کامل بخوانیم وکار کنیم که چند نفر مسئول شدند وزنگ خورد…..

زبان دوشنبه گروه A

امروز 2 درس اخر مرور شد .

یعنی برای بار دوم.

و امروز اولین تدریس 3 نفره بود.

من میدونم کسی این متن را نمیخونه بهتر چون چیزی ندارم که بگم    از این به بعد کلاس زبانAخوش خوشانه چون برای بار دوم کتاب تموم شد………………..

 

 

 

خدا حافظ

علوم. ۱۴۰۴/۱/۱۳


وای وای خسته شدم بیچاره شدم اینقدر تکلیف نوشتم چقدر دیگر اینقدر آقای فیروزنیا تکلیف علوم داده که فکر کنم امروز راهی بیمارستان سینا هستم که باید 20 تا سوال علوم از درس 📚 12 بنویسم 


والا بچه ها حالا طوری شده که پایتخت 7 هم دیگه به بدن ما ربط داره

حالا میدونم چه سوالاتی تو ذهنتون ایجاد می شه اون هم اینه که…

  1. نکنه تو معده ی مان نقی معمولی وجود داره؟
  2. یا سیستم عصبی مون با بهداشت کار می کنه ؟

نه 👎 🚫 ربط این فیلم 🎥 به این نیست که ….

خوب شما فکر می کنید من صلاح شما را می خوام نه من امروز آمدم تا همین جا کنم که ذهنت منفجر بشه از این حرف ها

 

خوب از اینجا به بعد می خوام رو سرت راه برم .

باید درس 📚 12 علوم طوری بلد باشی که همه ی نمراتت تو این درس بیست باشه .

شروع درس پایتخت 7:

آیا می دونستی ما دو شخصیت تو درسمون داریم که شما هم آن رو خیلی دوست دارید این هم نقی داستان و ارسطو دوستانمون هستن که این دو تا آدم شبیه پروتئین هستند که نقی جانوری و ارسطو گیاهی است.

اما الان بهداشت می آید جلو و یک تو گوشی محکم به نقی می زنه و نقی روی زمین پرت می شه و به آمینواسید تبدیل می شه . که اگه این ضربه رو بهروز بزنه نقی بیمارستان رفتنش ضروری می شه اما اگه بهداشت بزنه غیر ضروری است.

و حتی اگه بهروز. را دو تیکه کنیم لیپید یا همون چربی می یاد از بدنش بیرون که می  بینیم دو نوع چربی از بدنش بیرون می آید که آنها گیاهی و جانوری هستند .

اما از اینجا به بعد به پایتخت کاری نداریم حالا می ریم سراغ ویتامین ها

ویتامین a.              بینایی

ویتامین d.              کلسیم

ویتامین c.               سلامتی پوست

ویتامینb.                کم خونی و ایمنی بدن

حالا می دونستی که آب در همه جای بدن وجود داره و حتی همین آب هم می تواند  این مواد رو دفع کنه .

حالا درون ذهنت یه سوال در می آید که آیا من چی کار کردم که تو از دستم 😠 💢 😡 🗯 بشی اون هم این کت همان تکلیف ها که من نوشتم را هم باید خودت هم بنویسی .

اون هم نوشتن 20 سوال داخل دفتر علوم از درس 📚 12 طرح کنی و بنویسی و اگر هم دلت خواست کتاب کار علوم حل کن .

اگه چیزی از این مطالب نفهمیدی از این عکس و پی دی اف استفاده بکن.

لینک اول https://uploadkon.ir/uploads/52a707_25olum7-booklet12-4-1-.pdf

لینک دوم[url=https://uploadkon.ir/uploads/339e07_25۲۰۲۵۰۴۰۶-۱۰۴۳۳۵.jpg][img]https://uploadkon.ir/uploads/thumbs/339e07_25۲۰۲۵۰۴۰۶-۱۰۴۳۳۵.jpg[/img][/url] این لینک را کپی کن و بعد برو تو گوگل .

بای بای 👋👋👋😡😡📚📚🥰🥰

شنبه زبان گروه A

آقای مهری وارد کلاس شدند برگه های کوییز را به بچه ها دادند.

بعد در رابطه با امتحان های پایان ترم حرف زدند.

آقای مهری دو کلمه یappearance وpersonaliti را روی تخته نوشتند .بچه ها نظر خود را در رابطه با معنی این دو کلمه دادند.

 

appearance =ظاهر

personaliti =شخصیت

بعد متن درس5 صفحه ی28 را خواندیم.

آقای مهری در مورد کلمه ی پرسشی whoو جواب آن سخن گفتند.

فعل wearing  در متن بود و استاد در مورد ان هم حرف زدند.

wearing =پوشیدن

 مثال : I’m wearing my suit     به معنای : من الان دارم کتم را میپوشم.

بعد بچه ها متن را دوتا دوتا خواندند.

 

استاد تفاوت بین sonوboy را گفتند.

boy= پسر

son : وقتی گفته میشود که درباره ی نسبت خانوادگی باشد .

مثال:  My father has two sons   به معنای : پدر من دو پسر دارد .

جلسه قران 1403/9/13

1.به نام خدا ما در این جلسه صفحه 52 کتاب قران را روخوانی کردیم                                                                                                         2.برای جلسه  اینده امتحان از روخوانی صفحات قرانی وحفظ کردن کادر های زردرنگ تا صفحه 52                                                               3.کادر های ابی را هم بلد باشیم                                                                                                

زندگی روز چهارشنبه 14اذر

سلام بچه ها چهارشنبه اقا که امدند در کلاس وبعد برگه های امتحان علوم را که زنگ قبل گرفتند و ما خودمان در همان زنگ تا سوال 12رسیدیم تصحیح کنیم را ادامه ی تصحیحش را کردیم و بعد اقاگفتند باشگاه مغز را باز کنید ونمراتی که تو مستند سازی داشتیم را از هر کسی را گفتند و بعد اقای فیروز نیا گفت من که خودم تو کار انگار پازل بودم خیلی پول در میاوردم به دلار چون کارشون با توریست ها بوده و تو 3ماه تونستن لب تاب بخرن و گوشی و……….وبعد گفتن پییچن دیکورده چندی یک کلمهی ایتالیایی است اگه درست نوشته باشم یعنی از دیدارت خوش حالمو بعد گفتن فرانسوی ها از ادبیات خوششون می یاد و گفتن چینی ها اصلا از انگلیسی خوششون نمی یاد و هیچی بلد نیستن حتی در حد hello ولی بهشون بگی نیها خیلی کیف می کنن و بعد گفتن اسب وقتی گوشش رو می خوابونه یعنی می خواهد یه حرکتی بزنه و اقا گفت من شروع کردم مستند سازی مردم و حالا چیز های دیگه بعد خواستیم مستند جهانبخش را ببنیم که هنوز نیمده بود و بعد ستاری مستند عربی اش را خوند که دیگه نمی نویسم چللی خوند خودتون برین ببینین و بعد مانیان مهارتشو خوند و بعد مستند حاتمی کلاس مسعولیت را خواندیم و بعد گفتن مستند کلاس ما افتضاه است و بعد مرتضوی زبان bرا خواند و بعد من خودم خوندم و بعد ص28 باشگاه مغز را حل کردیم تمرین این بود که مثال ما گوشی دستمونه میگوییم گوشیم کجاست

خلاصه ی زندگی روز چهارشنبه

ما در کلاس بودیم اقا وارد کلاس شدند گفتند که کتاب خود و خودکار و مداد خود را بردارد وبیایید بیرون وهرکدام را گفتند کجا بشینن و بعد یک برگه دادند راجب نمرات ابان خوود که جرا این نمره را گرفتم روش درس خوندن و جیکار کنم بهتر شومد بود و ما  کامل کردیم و به اقا دادیم و بعد کتاب خود را خواندیم و صادقی اقا را جل کرد و زنگ خرد ئتمام شد خدافظ