علوم سه شنبه
امروز آقای معتمدی نمرات درخشان بچه ها را خوندن و گفتن برای جبران، یکشنبه یه امتحان دیگه می گیرن از درس یک و دو. یکمی هم از درس ۳ دادن که خودتون با خوندن کتاب علوم متوجه می شید.
امروز آقای معتمدی نمرات درخشان بچه ها را خوندن و گفتن برای جبران، یکشنبه یه امتحان دیگه می گیرن از درس یک و دو. یکمی هم از درس ۳ دادن که خودتون با خوندن کتاب علوم متوجه می شید.
سلام اقای معتمدی کلاس انلاین را شروع کردند اول یک مهکی زدند از بچه ها ببینند کی سرکلاس حاضره ویک سوال پرسیدند و بعد ادامه درس دو را با توضیحات کامل دادند و به یک سری سوالات بچه ها هم راجب فصل یک جواب دادند
سپس اقای معتمدی گفتند که امروز امتحان نمیگیرم و به جاش توی همکلاسی تکلیف میدم
بعد فصل سه را شروع کردند و توضیحاتی راجب پایداری هسته واین چیزها دادند و بعد گفتنر ادامش برای کلاس حضوری چون اینجا خیلی خوب نمیشه درس داد
تکلیف= توی همکلاسی باید سوال ها را تحلیل کنیم وشاید امتحان بگیرند یکشنبه ودرس 3را هم یه پیش مطالعه ای داشته باشیم
امروز استاد ابتدا کلاس را ساکت کردند و بعد از خاموش کردن آتش سوزی جنگل در کانادا پرسیدند؟
در کانادا جلوی راه آتش را میسوزانند تا با رسیدن آتش به آن قسمت راهی برای پیشروی نداشته باشد
سپس سراغ کتاب علوم رفتیم و روخوانی کتاب انجام شد و سپس استاد گفتند که به دلیل کم بودن نمره های امتحان قبل کوییز از درس یک، هفته آینده گرفته می شود و آماده باشید
ابتدا استاد از درس یک کتاب تیزهوشان خیلی سبز امتحان گرفتند و از وضع امتحان کلاس کوشش خیلی عصبانی بودند سپس در مورد مثلث آتش و روش های خاموش کردن آتش صحبت کردند و بعد از آن کتاب وزارتی را فصل جدید که در مورد آتش است را روخوانی کردند.کلاس به اتمام رسید
سلام امروز استاد فقط از روی کتاب اصلی خوندن
بقیه ی کلاس هم با خاطره های استاد برای یادگیری بهتر درس گذشت. راستی یادآوری هم کردن که یکشنبه یه کوئیز از درس یک داریم. اونایی هم که نمرشون کم شده با تلاش بیشتر توی این امتحان می تونن نمرشون را جبران کنند.
سلام به همگی .
اول از همه که وقتی وارد کلاس شدیم امتحان مستر اجتماعی داشتم و بالاخره بعد از نیم ساعت با هزار مشقت و سختی امتحان تمام شد .
بعد اقای معتمدی بافاصله بعد از امتحان وارد کلاس شدند و در را بستند و گفتند دیگه کسی را راه نمیدهم .خوشبختانه من داخل کلاس بودم و طبق معمول سلطانی و چند نفر دیگه از بچه ها بیرون از کلاس بودند که بعد با وساطت اقای صیاد زاده به کلاس بازگشتند .
بعد اقای معتمدی به غیور گفتند که از روی درس بخوان و جلو برو غیور هم خواند و جلو رفت و در حین خواندن غیور استاد توضیحاتی راجب درس و صحبتهای قبلیشون میدادند .
همونطور که میدونید طبق قرار های قبلی بین من و اقای معتمدی قرار بود که من یک جعبه کیک برای کل کلاس بیارم و بالاخره این هفته آوردم .
اقای معتمد که دیگه طاقت نداشتند در جعبه کیک را باز کردند و تعدا د رو شمردند و گفتند که من اول برم به دفتر پایین تعارف کنم و بعد بقیش رو به بچه بدهم من هم رفتم به تمام کسانی که در دفتر پاین بودند تعارف کردم و اومدم و به بچه های کلاس هم تعارف کردم و اخر سر دوتا موند که یکیش رو خودم خوردم و یکی دیگش را هم اقای معتمدی خوردند .
بعد از اینکه همه ی بچه ها کیک هاشون رو خوردند دوباره غیور شروع کرد به خواندن بقیه در سو اقای معتمدی دوباره حل شونده /حلالو محلول رو توضیح دادند که این وسطا هم کلی خاطره از کربلا برایمان تعریف کردندد و زنگ خورد
نگران نباشید
راحته