درباره کیان سعیدی

بزودی...

زندگی سه شنبه زنگ آخر

به نام خدا

سلام 

در این زنگ آقای اخوان دیر وارد کلاس شدند 

وقتی استاد وارد کلاس شدند ابتدا عکس های تابلو موفقیت را دیدیم و سپس عکس های تحلیل کارنامه را و بعد از آن آقای اخوان گفتند یک مسوولیت سنگین میخواهند به ما بدهند بعد درباره نهضت سواد آموزی¹ در اوایل انقلاب توضیح دادند و گفتند که افرادی که سواد نداشتند می‌توانستند از این طریق سواد بیاموزند

آن مسوولیت بزرگ این بود که باید به پدر یا مادر خود سواد رسانه می آموختیم همه مانده بودند که چطور باید این کار را انجام میدادند بعد استاد چند فیلم گذاشتند که خلاصه آن این بود که کتابخوانی در ایران خیلی کم است و افراد موفق و با سواد کتاب می‌خوانند دلیل اینکه کتابخوانی در ایران خیلی کم است این بود که مردم ایران فکر میکنند هر چیزی که در رسانه می‌بینند درست است و با رسانه می‌توانند جای کتاب را پر کنند (خلاصه که مردم ایران خیلی اعتماد به نفس دارند) اما رسانه نمی‌تواند جای کتاب را بگیرد

استاد برای مسوولیت دوم به ما گفتند که باید به پدر یا مادر بگوییم که ، کتاب بخوانند دیگه اینجا همه مانده بودند که چطور این کار را انجام بدهند که استاد به هر کس یک کتاب دادند که آن کتاب را بخوانند اما این کتاب یک خوبی داشت و آن این بود که دیگر نیازی نبود سواد رسانه را به پدر یا مادر خود آموزش دهیم زیرا کتاب در باره این موضوع بود

ما فرصت داریم که یک ماه این کار را انجام دهیم اما خوبی این کار این است که اگر پدر یا مادر به ما گفتند برو درس هایت را بنویس ما هم میتوانیم این را به خودشان بگوییم

راستی استاد درباره فناوری هم گفتند که فیلم هنر را به عنوان فیلم فناوری (گروهی ) قبول میکنند

تا یک زنگ زندگی دیگه خداحافظ

 

¹

= قرار شد به عنوان تکلیف اضافه درباره نهضت سواد آموزی کلیپ پیدا کنیم و در گروه قرار بدهیم

مهارت روانشناسی جلسه آخر

به نام خدا

سلام

استاد به کلاس آمدند و یکی یکی اسم هایمان را صدا زدند و از هر کس سوالاتی (درباره زندگی خودشان) پرسیدند و تکلیف هارا که همان نوشتن داستان بود چک کردند بعد دروغ به خود آرمانی سازی را درس دادند 

آرمانی سازی یعنی فرد یک چیز را کامل سفید ببیند و آن را بهترین فرض کند و زیاد آن را بالا ببرد

بعد کل چیز هایی که در این دوره گفته بودند را مرور کردند و آزمونی گرفتند 

سوالات آزمون به این شکل بود که موقعیتی را توضیح داده بود و از ما نوع دروغ به خود و آسیب هایی که آن دروغ ایجاد می‌کند را میخواست

مهارت روانشناسی جلسه ۵

به نام خدا

این جلسه استاد خودشان نبودند و به جای خودشان برادرشان را فرستادند برادرشان ۸ سال از خودشان کوچکتر بود و به ما دوپاره سازی را درس داد

دوپاره سازی یعنی فرد دنیا را سیاه و سفید ببیند و یک چیز را خیلی عالی و یک چیز را خیلی بد ببیند برای مثال چند تا از بچها نمایشی اجرا کردند که در آن فردی خانمی را خیلی عالی و بینظیر میدید اما وقتی به خواستگاری رفت و جواب رد شنید آن را بدترین انسان میدید و آن فرد برای آن سیاه شده بود

از مشکلاتی که این کار ایجاد می‌کند این است که فرد برای مثال معلمی را سیاه می‌بیند و از آن فاصله می‌گیرد یا حتی به درسش گوش نمی‌دهد و ضرر میکند

مهارت کشف دنیای درونی (روان شناسی)

به نام خدا

اول کار باز هم مثل همیشه بچها سروصدا میکردند تا اینکه استاد وارد کلاس شدند اول جلسه درباره حرف هایی که درباره جلسه قبل زدیم بود

وسط کار آقای اخوان وارد کلاس شدند و بچها آرام …

امممم نه باز هم آرام نگرفتند

در ادامه جلسه باز هم درباره اینکه چه کسی بیمار است و چه نشانه ها و یا ریشه هایی میتواند داشته باشد صحبت کردیم

گفتیم که یکی از اصلی ترین روش های شناخت بیمار این است که فرد در واقعیت حضور دارد یا نه

ریشه اصلی این مشکل دروغ است یعنی فرد از ترس یا احساس شرم درباره چیزی که برایش مهم است دروغ میگوید تا از آن مشکل (از نظر خودش) رهایی یابد

فرد این کار را انقدر تکرار میکند که خودش هم باورش میشود و کم کم (بدون اینکه خودش متوجه شود) وارد دنیای خیالی خودش میشود و از دنیا دیگران فاصله میگیرد

راهکار برای بوجود نیامدن این مشکل این است که دروغ نگوییم و با ترس خود مواجه شویم افراد معمولا فکر میکنند که اگر واقعیت را بگویند دچار مشکل میشوند غافل از اینکه اگر اینکار را بکنند دچار مشکل های شدید تر و بد تری میشوند

در کلاس درباره تشخیص این مشکل هم صحبت کردیم و گفتیم افرادی که خیلی زود و بی دلیل از چیزی به شدت عصبانی میشوند دچار این مشکل هستند این افراد از قبل عغده ای داشته اند که باعث این اتفاق شده است و معمولا سعی میکنند به خودشان دروغ بگویند و آن مشکل را بزرگ جلوه دهند

باتشکر

کیان سعیدی

جلسه اول پیامها

سلام

اولین جلسه پیامها 5 مهر شنبه و زنگ اول بود

بچها مثل همیشه سروصدا میکردند که آقای عاصمی وارد کلاس شدند

اول که مثل بقیه دبیران جدید خودشان را معرفی کردند که من خلاصه ای از این معرفی را آماده کرده ام

ایشان 46 سال سن دارند و ابتدا در رشته معماری لیسانس گرفته اند بعد تصمیم گرفتند که به حوزه علمیه بروند و هم اکنون سطح سه حوزه هستند

برای دیدن معرفی کامل ایشان رو این قسمت کلیک کنید

بعد هم بچها خودشان را معرفی کردند و رفتیم سراغ درس اول که تا صفحه 11 جلو رفتیم و از آن یک سوال طرح کردیم

قرار شد برای جلسه بعد صفحه 12 و 13 رو پیشخوانی کنیم و 3 عدد سوال از آن طرح کنیم

دومین جلسه چاپ لینو

به نام خدا

سلام به دومین جلسه چاپ لینو خوش آمدید
این دفعه هم فکر نکنم به درد کسی بخوره اما خوب دیگه مینویسم که شاید به درد یکی خورد
وقتی وارد کلاس شدیم استاد در کلاس بودند و داشتند لینو هایی را که برایمان خریده بودند¹ به اندازه های استاندارد (15*25 و 15*10) برش میزدند
همینطور که داشتند برش میزدند 17 تا کاغذ به دادند
میدونی روی کاغذ ها چی بود ؟
بله روی هر کاغذ یک طرح چاپ شده بود
استاد به ما گفتند که از بین این طرح ها یکی را برای خودمان انتخاب کنیم
هر کس یک طرح برای خودش انتخاب کرد و بعضی ها طرح هایشان را با هم معاوضه میکردند
بعد استاد لینو هر کس را نسبت به طرحش به او داد و با طرح پزشکی به ما آموزش داد
اول باید لینو خود را با تینر تمیز کنیم (تینر باید از 12 هزار تا 24 هزار باشد و باید تینر فوری باشد تا طرح را خراب نکند)
بعد باید طرح را روی لینو تطبیق دهیم و با تینر (محکم) روی آن بکشیم تا طرح روی لینو چاپ شود
بعد باید تمام قسمت های سفید طرح را با مغار بتراشیم
ما دو مدل مغار داریم² که یک نوع مغار V و یک نوع مغار U (کلیک کن رو اسمش)است مغار V (کلیک کن رو اسمش) برای برش دور کار یعنی مرز قسمت های سیاه و سفید استفاده میشه و مغار U برای قسمت های سفید استفاده میشود
زمانی که استاد داشتند این ها را درس میدادند یک دفعه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
آقای اخوان (یک کلیک بکن روی اسمشون)از پشت سرمان ظاهر شد و مشغل عکاسی و فیلمبرداری شد در حدی آقای اخوان ساکت بودند که چند تا از بچه ها متوجه ایشان نشدند
بعد استاد گفتند که برای جلسه بعد باید لینو های خود را آماده کنیم

پایان

راستی من هنوز نفهمیدم که چرا مدرسه به اون اسم لینو رو صدا میکنه اگه کسی میدونه بگه
¹=آقای شفیعی پنجشنبه در گروه اعلام کردند هر کسی که لینو نخریده من میتونم براش بخرم و یک تعدادی توی گروه اعلام کردند که برای من بخرید
²=ما ۵ مدل مغار داریم که دو تا از آنها برای تراش چوب و یک نوع از آنها خیلی کمتر استفاده میشود

اینم از انواع مغار

اولین جلسه چاپ لینو

به نام خدا 
میدونم دیره ولی خب بلاخره شاید به درد یکی خورد
سلام 

جلسه اول چاپ همه مشتاق بودیم که ببینیم که این کارگاه چاپ چیه که اینقدر توی مدرسه سر وصدا کرده 
استاد کمی دیر وارد کلاس شدند و اول خودشونو معرفی کردند 
حالا شاید بپرسید توی معرفی چی گفتند 
اسم ، فامیل ، سن ، رشته تحصیلی و از اینجور موارد رو بهمون گفتند
بعد گفتند که هر سوالی که دارید بپرسید¹
و یکی پرسید : 
چرا دندون جلوییتون نیست (بی ربط و شاید بی ادبی باشه ولی پرسید
مشخص شد که توی تصادف با موتور دندون شکسته و دچار عفونت شده و ایشون به ناچار دندون رو کشیدند (البته مقصر خودشون بودن)
بعد درباره این کار بهمون توضیح دادند و گفتند که …
گفتند که باید چه موادی رو تهیه کنیم ، چه موادی رو برای جلسه بعد نیاز داریم و چه موادی رو میتونیم خرد خرد تهیه کنیم 
اصلی ترین ماده برای چاپ لینو
مغارِ
احتمالا خودتون متوجه شدید که مغار نیست و قطعا از اسمشم پیداست که لینو 
و در یکی مونده به آخر آقای شفیعی گفتند که برای جلسه بعد یک نفر یک گروه بزنه 
و این بار در آخر چون کاری برای انجام دادن نبود درباره فیلم صحبت میکردیم 
تا شنبه بعدی (جلسه بعدی رو میگم که گذشت) بدرود
¹ = با اینکه گفتند هر سوالی دارید بپرسید من هنوز یه چیزی برام مبهمه 
اینکه چرا با اینکه خود استاد میگن لینو مدرسه میگه لئونیوم تازه اگه دو تا اسم هم داشته باشه لینو راحتتره

مطالعات اجتماعی آنلاین مسوولیت

به نام خدا

کلاس ساعت 8 و 30 دقیقه شروع شد و بچه ها برای ورود به کلاس مشکل داشتند تا اینکه مدرسه لینک جدید مطالعات را در کانال پایه گذاشت

در شروع کلاس آقای محمودیان 3 داستان برای ما گفتند

داستان اول : یکی از همسایه های ما یک کارگاه تولید مقوا داشت یک روز که به خانه آمده بود سیم های برق اتصالی کرده بودند و جرقه میزدند و باعث شد کل کارگاه آتش بگیرد و در آتش بسوزد 

داستان دوم : یکی از دوستان من داشت رانندگی می کرد و راننده ی خوبی هم بود  اما یک دفعه یک بچه پرید وسط خیابان و او با بچه تصادف کرد که باید هم دیه بچه را می داد و هم  هزینه ی درمان آن بچه را در صورتی که وضع مالی خوبی نداشت 

داستان سوم : روزی امام علی (علیه السلام) با یاران خود در بازار های کوفه در حال قدم زدن بودند که پیرمردی نابینا را دیدند که دارد گدایی میکند حضرت علی (علیه السلام) از یاران خود درباره ی این مرد سوال پرسیدند و یاران ایشان جواب دادند : این پیرمردی مسیحی  است و تا جوان بود کار میکرد و خرج زندگی خود را در می آورد اما با گذشت زمان او ناتوان و نابینا شد امام علی (علیه السلام) فرمودند : برای این مرد از بیت المال سهمی در نظر بگیرید

بعد آقای محمودیان گفتند :به نظر شما این افراد باید چه کاری بکنند تا از این اتفاقات جلو گیری کنند ؟ بچه ها جواب دادند: باید خود و اموال خود را بیمه می کردند

و این طور وارد درس شدیم

سپس استاد گفتند که ص¹ 26 را بیاورید و آقای میر عظیمی فعالیت را بخوانند بعد استاد گفتند که قسمت ج) فعالیت را هر کس انجام دهد مثبت دارد 

آقای محمودیان جاهای مهم کتاب را گفتند که خط بکشیم

خط آخر ص 26 

خط آخر سر تیتر اول ص 27 

بند اول سر تیتر دوم ص 27 

بند سوم سر تیتر دوم ص 27  

کل بخش انواع بیمه ص 27

کل سومین نقطه بزرگ ص28 

تکالیف : فعالیت 2 و 3 و 4

تا هفته ی بعد خداحافظ♥

¹:مخفف صفحه

 

زنگ آخر 9/8 مسوولیت

  • ابتدا به جای آقای محمودیان اقای پورواسعی سر کلاس آمد و چون در قرآن عقب بودبم با ما قرآن کار کردند
  • اول به ما گفتند چون کلاس در زمان اصلی خودش نبود نیازی نیست کادر صفحه 51 را حفظ باشیم
  • اما برای جلسه ی بعد باید هم صفحه ی 51 را حفظ باشیم و هم صفحه ی 59 را
  • بعد کل کلاس صفحه ی 42 را خواندند
  • سپس به ص¹ 53 رفتیم و یکی از بچه ها پای تابلو رفت و کادر های آبی رنگ این ص را ترجمه کرد
  • بعد آقای پور واسعی گفتند(نبینم برای جلسه ی بعد کسی در مسابقات قرآن و عطرت شرکت نکرده باشه هااااا!)

  • بعد فعالیت دوم ص 53 را همان² ترجمه کرد
  • به ص 54 رفتیم و آن را هم ترجمه کردیم
  • آقای … ³ با یک دسته گولی گل یا پوچ بازی می کرد و آقای پور واسعی گفتند از هر کس بگیرد دیگر به او پس نمی دهد
  • به ص57 رفتیم و تا سر فعالیت سوم را حل کردیم
  • به ص 58 رفتیم و سه جمله ی آن را هم معنی کردیم
  • راستی هنوز اثرهای دیدار با دبیران باقی بود و غایب خیلی داشتیم
  • تا هفته ی بعد خدا نگهدار ♥

¹ به معنای صفحه

²منظورم از همان یعنی همان کسی که تمرین قبلی را انجام داد

³نام کسی است که خودتان میدانید که را میگویم اما برای اینکه ممکن است این متن را نخواند و غیبت شود نام او در اینجا نیامده است