۱۳
آذر
۰۶
آذر
زنگ ورزش ۶ آبان ماه
سلام دوستان
این هفته متأسفانه یا خوشبختانه پنجشنبه غیر حضوری بود و ما زنگ ورزش نداشتیم.
این هفته آزادی نبود که ما را گل باران کنه یا دیگه منعمیانی نبود که تو والیبال ببازه.
پس تا هفته بعد خدانگهدار
۲۹
آبان
زنگ ورزش ۲۹ آبان ماه
سلام خدمت همه ورزش دوستان پرانرژی! 🏃♂️🏃♀️
رسیدیم به اوج هیجان توی زنگ ورزش هفته آخر آبان!
امروز رو تصور کنید: یهو وارد سالن که میشیم، آقای حامی با یه حالت خاصی میفرمایند: “همه دو کلاس بیان تو سالن اول”. خلاصه یه جورایی جمعیت مهاجرت کرد به سالن! اولش هم که همه پروپخش بودیم و با توپ فوتـــبال یه بازی بیقاعده و اعصابخردکن راه انداختیم. انگار هرکی یه ورزش جدید اختراع میکرد!
ناگهان… وارد میشوند: آقای نصر! 🧔♂️
ایشان با ابهت تمام فرمودند: “امروز یه آزمون داریم به نام: بازی چهار در نه متر!” اسمش که شنیده شد، همه به هم نگاه کردیم: “این دیگه چه صیغهایه؟!”
🔍 قواعد بازی به روایت راوی:
دو نفر باید برن تو دو لاین (یعنی جای باریک، که اگر لوچ نباشی میتونی مستقیم بری).
باید دو کنز (احتمالاً همون مخفف «کنز و کنیزی» نیست! یعنی وسیله بازی) رو ببری به اون طرف زمین والیبال (که ۹ متره) و بندازی توی مانعها.
مسیر رو باید ۴ بار بری و برگردی. برای همین هست که میگن چهار در نه متر. یعنی هم ریاضی هم ورزش؛ ترکیب مرگبار!
اما نکته حیاتی: اگر کنزها رو بد انداختی و قشنگ تو مانع ننشست، باید برگردی و درستش کنی! اگر هم بخواهی زرنگی کنی و ادامه بدی، آقای نصر با یه نگاه تو رو از نمره ورزش محروم میکنن! 😰
ایشان سپس معرفی کردند: آقای شهیدی به عنوان مسئول رکوردها و آقای آزادی به عنوان گوینده اسمها (که احتمالاً اگر اشتباه میخواند، دانشآموز جرأت اعتراض نداشت!).
حالا بخش دراماتیک ماجرا…
آقای نصر گفتند هرکس میخواهد دوباره برود (یعنی خودکشی مجدد کند) آزاد است! اگر بهتر شد، همان رکورد بهتر محاسبه میشود و اگر بدتر شد، همان قبلی ملاک است. یعنی نشد بدتر کنی، فقط میتونی بهتر شی! چه منطق باشکوهی! 👏
اما اوج دراما و اتفاقات عجیب:
آقای طباطبائیان که به نظر میرسید از شاگردان شاخص است، در یک رویارویی غیرمنتظره، نه از آقای شایان صادقی، که از آقای عبدالهی هم باخت! 🥴
نکته عجیبتر این که هر دو بار کنزها را اشتباهی میانداخت! یعنی یا دستانشون لرزش داشت یا کنزها زودرَوی کردن! به قول معروف: “یا رب چه بلاست این؟!”
🎭 صحنه پایانی:
ما ماندیم و کلی خنده و تعجب از این همه هیجان در یک زنگ ورزش به ظاهر ساده! خدا را شکر که نمرهمان به این مسابقات عجیب بسته بود، وگرنه کسی این همه جانفشانی نمیکرد!
خیلی خب دوستان، حالا برسیم به هفتهٔ بعد و ماجراهای تیمکشی و فوتبال که انگار نه انگار هنوز از آن “چهار در نه متر” جان به در بردیم! 😂
این بار آقای نصر، با یک تصمیم تاریخی اعلام کردند: “این هفته فوتبال است!”
و در ادامه با لبخندی رازآلود افزودند: “و قیافهٔ دیدنی والیبالیها…”
یعنی والیبالیهای عزیز که فکر میکردند فقط با پاس و اسپک کار دارند، حالا باید با توپ گرد هم کنار بیایند! 🥴⚽
کاپیتانهای سهگانه و تیمکشی تاریخی
این بار سه سردار بزرگ میدان شدند:
آقای آزادی، آقای طباطبائیان و آقای علیرضا سلطانی!
تیمها کشیده شد و جدول رقابت چنین رقم خورد:
· تیم آقای طباطبائیان: ۴ امتیاز (یعنی تقریباً قهرمان خیالی!)
· تیم آقای سلطانی: ۳ امتیاز (یعنی نزدیک بود ببرد، ولی نشد!)
· تیم آقای آزادی: ۱ امتیاز (یعنی باز هم جایگاه آخر، ولی این بار سرور نبود! و برای ما یعنی: بیب بیب… هورااا! 🎉)
ترینهای هفته: بخش حماسی و خندهدار
بهترین گلزنها:
آقای علیرضا سلطانی: ۲ گل (یعنی سلطان ترکتاز!)
آقای مساح: ۱ گل
آقای آزادی: ۱ گل
آقای طباطبائیان: ۱ گل (کاپیتانی که خودش هم جلو رفت و گلی زد!)
بهترین پاسورها:
· آقای الماسی: ۱ پاس گل — پاسی افسانهای بود، آنقدر زیبا که بقیه حتی نفهمیدند پاس چیست! و دیگر کسی پاسی نداد
بهترین گلر:
· آقای ابطحی — با اینکه کلی گل خورد، اما باز هم بهترین شد!
آمار درخشان: ۱ کلین شیت و ۳ سیو!
بهترین مدافع:
· آقای ذوالفقاری — کسی که گاهی آنقدر خوب دفاع میکرد که فکر میکردیم دارد با خودش بازی میکند!
بهترین بازیکنان
آقای علیرضا سلطانی ۹.۲۵
آقای الماسی ۸.۵۰
آقای مساح ۸.۲۵
آقای طباطبائیان ۸.۰۰
بدترین بازیکن:
آقای عبدالهی — برای بار دوم!
دلایل انتخاب:
۱. دروازهٔ خالی را نزد! (یعنی حتی وقتی تنها بود، نزند!)
۲. موقعیتهای خوب را خراب کرد!
۳. دو سوتی درون دروازه داد!
یعنی اگر یک بازیکن میخواست عمداً همه چیز را خراب کند، دقیقاً اینطور میشد!
پایان بندی اپیک:
ما ماندیم و کلی خنده و تعجب از این که چطور یک هفته پر از “چهار در نه متر” و هفتهٔ بعد پر از گل و پاس و سوتی شد!
انشاالله هفتهٔ بعد باز هم زنده باشیم و سالم، تا جدیدترین گزارش ورزشی را تقدیمتان کنیم!
امضای همیشگی:
یک دانشآموز که هنوز از آن چهار بار رفت و برگشت خسته است.! 😂🎉
۲۲
آبان
زنگ ورزش ۲۲ آبان ماه
سلام رفقا! چخبرا؟🎉
امروزم مثل همیشه با یه سفر باحال با اتوبوس رسیدیم سالن. آقای حامی هم که همیشه خبرها رو زودتر از همه میدونند، گفتند: «این هفته فوتبال بازی میکنیم » ⚽
اوضاع غیبت این هفته خیلی بامزه بود! انگار نصف بچهها تو هوا حل شده بودن 😅 والیبالیها هم که بازی نمیکردن. پس ما شدیم دو تیم ۶ نفره با سرگروهی آقای آزادی و آقای طباطبائیان.
نتیجه بازی: تیم آقای آزادی ۷ – تیم آقای طباطبائیان ۴ 🥳
ترین های این هفته 🏆
بهترین گلزنان:
آقای آزادی: ۶ گل 🤯 (انگار توپ به پاش چسبیده بود!)
آقای حامی: ۳ گل 😎
آقای ابطحی: ۱ گل 👍
بهترین پاسور ها:
آقای طباطبائیان: ۲ پاس گل 👏
و… همین! بقیه یادشون رفته بود پاس چیه 😂
بهترین بازیکن ها:
آقای آزادی: امتیاز ۱۰ از 10 (خیلی خفن بازی کرد!)
آقای حامی: ۹.۲۵ (نو کپشن)
آقای طباطبائیان: ۸.۲۵ (با پاسهاش کار کرد)
آقای سلطانی: ۷.۵ (آروم ولی خوب)
بدترین بازیکن:
آقای عبدالهی🤦♂️
۳ تا پاس به حریف (انگار با تیم مقابل رفیق بود!)
۳ تا هند (اوووف!)
و یه دروازه خالی که نتونست بزنه 😱
جایزه مخصوص: به آقای عبدالهی جایزه “باحال ترین بازی رو داشت” میدیم 😂
۱۵
آبان
زنگ ورزش ۱۵ آبان ماه
سلام دوستان
آقای صیادزاده گفتند که از وقت کلاس هاتون کم میشه و ۳۰ دقیقه بیشتر ورزش دارید.
امروز بالاخره بعد از چند هفته ما ورزش فوتبال داشتیم.
و اگر بخواهم در چند خط زنگ ورزش این هفته را توصیف کنم.
زنگ ورزش ⬅️ خوب بازی کردن آزادی ⬅️ ناراحتی ما
شاید الان بگویید که حتی در ورزش نقشه ذهنی وجود دارد.
خب بعد همه اینا این هفته عجیب بود.
نکته یک: آقای طباطبائیان که عاشق فوتبال و هفته های قبل می خواست ورزش را فوتبال کند. امروز که فوتبال داشتیم غایب بود و خیــــــــلــــــی حســــــــــرت میخوره
نکته دوم: نکته علمی: نتیجه با وجود آقای آزادی بد می شود. خیلی بد.
نکته سوم: امروز اینقدر تیم مقابل آزادی (که خودم توش بودم) بد بازی کرد که حتی آقای شایان صادقی گل زد.
حالا گذر از همه اینا
امروز ما بعد از ورود به سالن آقای نصر با قاطعیت گفتند امروز فوتباله و دل همه ما فوتبالی ها خنک شد.
بعد از چرخیدن به دور زمین
آقای سلطانی و آزادی کاپیتان شدند و تیم کشیدند
نتیجه این بازی:
تیم آقای آزادی ۱۱ – ۵ تیم آقای سلطانی
دور دوم بازی ها
آقای آزادی و مساح کاپیتان شدند ولی این دفعه آقای نصر بازیکنان تیم را گفتند که این دفعه هم ۱۱ تا نخوریم.
نتیجه این بازی: تیم آقای آزادی ۴ – ۲ تیم آقای مساح
حالا دیدین آزادی چه تو فوتبال باشد چه تو والیبال و چه تو هر ورزش دیگه ای حریف را نابود می کند حالا می فهمم آقای منعمیان جلوی آزادی در والیبال چه می کشید.
حالا بریم سراغ ترین های هفته
بهترین گل زن های هفته
آقای آزادی ۱۱ گل (نو کپشن)
آقای مساح ۵ گل (ولی میتونست آقای گل بشه با این همه موقعیتی که خراب کرد)
بهترین دروازه بان هفته
آقای غیور (با اینکه گل های زیادی خورد ولی سیو های نجات بخشی هم داشت)
بهترین مدافعان هفته
آقای امیرپویا سلطانی (با تکل های خطرناک و نجات بخشش)
آقای ذوالفقاری (که خودتون می دونید که همینطوری خطرناک است چه در فوتبال)
بهترین پاس گل دهنده های هفته
آقای آزادی با ۴ پاس گل (نو کپشن)
آقای امیرپویا سلطانی با ۳ پاس گل (شاید بیشتر هم می تونست باشه)
بهترین بازیکن هفته ( نمرات از ۱۰ است و بر اساس سایت من:
https://nexs.ir/sites/Sport_Hemmat )
آقای آزادی ۹.۷۵
آقای علیرضا سلطانی ۸.۵۰
آقای مساح ۷.۷۵
آقای امیرپویا سلطانی ۷.۵۰
۱۰
آبان
زنگ ورزش ۸ آبان ماه
مستند من را طوری بخوانید که انگار در دوره باستان هستیم.
ساعت ۱۰:۳۳ دقیقه بود؛ دقیقاً همان لحظهٔ مانند پرندگانی از قفس رها شدیم. مأموریت: پیدا کردن مکانی برای تعویض لباس. انگار در حال برنامه ریزی برای یک عملیات مخفی بودیم.
بالاخره پس از گم کردن مسیر و پرسه زدن در راهروها، مثل کاروانی کوچک به سالن ورزش رسیدیم.
در سالن، معلم محترم با ایمان راسخی که به علاقهٔ ما به والیبال داشت، دوباره مجبورمان کرد تا بدن های بیتاب خود را با نرمش های عجیب و غریب گرم کنیم. و سپس، نبرد بزرگ آغاز شد.
در یک سو، تیم آقای آزادی، با اتحاد و همبستگی مثال زدنی. در سوی دیگر، تیم آقای منعمیان، با روحیهای که مدام در حال تبخیر بود. نتیجهٔ نبرد؟ تیم آقای آزادی، تیم آقای منعمیان را «بردند» (با تشدید روی کلمهٔ بردند). و باز هم آقای منعمیان، در سنت همیشگی خود، باخت را مانند میراثی خانوادگی پذیرا شدند.
گویا قانون جهان این است:
کلاس فناوری تمام شود، والیبال باشد، آقای منعمیان ببازد.
۰۲
آبان
زنگ ورزش ۱ آبان ماه
به نام خدا
آقای اخوان کلاس را زود تمام کردند تا ما برای عوض کردن لباس وقت کافی داشته باشیم. وقتی تمام کارهایمان را کردیم و هر دو کلاس سوار اتوبوس شدیم، به سمت سالن حرکت کردیم. در اتوبوس والیبالی ها یک طرف و فوتبالی ها هم طرف دیگر اتوبوس نشسته بودند و هر کدام شعار مخصوص به ورزش خودشان را می دادند.
به سالن رسیدیم. و به کلی زحمت بچه ها آرام ایستادند تا آقای حامی صحبت کنند.
این هفته ما باید فوتبال می کردیم ولی دوباره با نامردی تعداد والیبالی ها بیشتر بود و مجبور شدیم والیبال بازی کنیم. هرچند ما فوتبالی ها پشت دروازه فوتبال بازی کردیم.برای همین والیبالی ها به دو گروه تقسیم شدند و تیم کشی کردند.
نظریه علمی: استخوان های عبدالهی از یک گربه نرم تر است، می پرسین چرا چون وقتی ما توپ فوتبال را شوت کردیم و به آن طرف نرده ها رفت. آقای عبدالهی به ما کمک کردند و از سوراخ نیم متری رد شدند و توپ را آوردند.
والیبالی ها بازی کردند و بازیشان تمام شد؛ ولی این هفته تیم آقای آزادی بردند و تیم آقای منعمیان باختند.
حالا یک سوال فوتبالی :《رونالدو نازاریو چند توپ طلا دارد؟》 لطفا از جایی تقلب نکنید جواب را حضوری یا در بله به من بگویید.
تا مستند بعدی خدانگهدار
۲۸
مهر
زنگ ورزش 24 مهر ماه
سلام بچه ها
ما وارد سالن شدیم آقای نصر در حال آماده کردن وسایل بودند.
و ما هم در حال گرم کردن بودیم.
سپس آقای نصر همه بازی ها را برای ما توضیح دادند.
بعد گروه بندی شدیم. و رتبه بندی تیم ها مسابقه ها:
دور اول
۱- تیم آقای آزادی
۲- تیم آقای سلطانی
۳- تیم آقای طباطبائیان
۴- تبم آقای عبدالهی
دور دوم
۱- تیم آقای آزادی
۲- تیم آقای سلطانی
۳- تیم آقای طباطبائیان
۴- تیم آقای عبدالهی
۲۲
مهر
اردوی فناوری 15 مهر ماه
سلام
ابتدا سوار اتوبوس شدیم و به سوی آنجا حرکت کردیم.
وارد سالن شدیم و ابتدا ربات پیانیست با سیستم پنوماتیک را دیدیم
بعد به ما درباره شگفتی های نقطه کانونی گفتند و ما دو آینه مقعر دیدیم که رو به روی هم بودند و با منعکس شدن صدا، صدا از این طرف به آن طرف می رسید.
بعد ما آزمایش رسانایی بدن انسان را انجام دادیم و بطور حلقه ایستادیم و دو نفر سر و ته حلقه دستشان را به گوی آهنی ای می زدند و حلقه مانند سیم عمل می کرد.
سپس ما دور یک قفس دایره ای شکل ایستادیم که اسمش بوبین تسلا و قفس فارادی بود و وقتی دستگاه روشن شد همه ما ترسیدیم.
وسیله بعدی هم چیزی بود که سایه های رنگی و تلفیق رنگ را درست میکرد.
بعد یک سازی دیدیم به نام چنگ دیجیتال و سازی بود که صدای زیبایی داشت.
و بعد آن وسیله ای برق درست میکرد را دیدیم و سپس به اتاق خفنی رفتیم که چراغ ها بصورت سریع خاموش و روشن میشد و زمان به چند ثانیه عقب رفت.
بعد ما را به سینمای سه بعدی بردند و فیلم های خفنی گذاشتند.
بعد هم چند آینه باحال بود که شکل ما را عوض میکرد.
در آخر ما رفتیم و از وسایل استفاده کنیم.
از همینجا از کسانی که که این اردو را برای ما فراهم کردند تشکر میکنم.
۲۲
مهر