سلام امروز آقای نصر تا وارد کلاس شدند گفتن آزمون نداریم و تا اینو گفتن بچه ها شروع کردن به خوشحالی ولی بعدش گفتن ولی آزمونک داریم و بعدش بچه ها افسرده شدند بعد آقا چند نفر از بچه ها را بیرون بردند تا امتحان را شروع کنند بعد آقا آزمون را شروع کردن اما این امتحان بیشتر شبیه آزمون بود تا آزمونک چون 13 تا سوال بود وسط امتحان کلی خندیدیم به چند دلیل یک چون سلطانی داشت چشاش زرد میشد و هر چقدر هم التماس کرد بازم آقا نذاشتن که بره دستشویی دومی اینکه اونور تو کلاس تلاش صدای انسان های اولیه میومد سومی اینکه سلطانی یه طوری تو سالن وسط امتحان دراز کشیده بود انگار تو ساحل دراز کشیده بود چهارمی اینکه آقای نصر دم در یه صندلی گذاشته بودن بعد خواستن ازش برن بالا که بهو سرشون دارقی خورد به میله قهوه ای بالای در و ما از خنده پاره شدیم اونم نه یه بار بلکه 2 بار بعد آقا خیلی یهویی برگه هارا ازمون گرفتن و امتحانم تموم شد بعد که رفتیم تو کلاس آقا موضوع انشای جلسه بعد را گفتن و جلسه تمام شد
خداحافظ