سلام و درود فراوان به دوستان عزیز اسم من پرومتوئین هست . من خیلی به فناوری علاقمندم و به کار های عجیب و جالب آقای اخوان معلم کلاس هشتم خیلی دوست دارم . منم برای مستند سازی اومدم بکنم که چند وقت لپ تاپ و حتی گوشیم خراب شد . اما امروز امدم که در مورد ان روز که به برج فناوری رفتیم برایتان تعریف کنم . برایتان زیاد از حد نمی گم که خسته بشید .
داستان برج فناوری
عجب جایی این دیگه چیه واقعا خیلی جالبه رباتی که با فشار باد می توانه پیانو بزنه اون خانم گفتن که 10 مهندس حرفه ای و عالی برای این ربات برنامه ریزی کردند .
دومین وسیله یک آینه ی مقعر بود که با امواج می توانست صدا را به آینه ی دوم انتقال بدهد من از این خیلی خوشم می داد من هی داد میزدم اما کسی متوجه صدایم نمی شد .
هواسم نبود نشستم روی یک دوچرخه و پا زدم دیدم که یک چراغ روشن شد و وقتی یک دسته ای کشیدم یکم سخت تر پا می زدم چون این چراغ کم مصرف تر می باشد .
رفتیم سراغ یک وسیله ای که با ان می توانستیم لیزر ها رو پخش کنیم با یک اینه ی مقعر و با مه ها می توانستیم لیزر ها رو مشاهده کنیم .
وسیله ی بعدی وقتی لیزر یا مور به ان برخورد می کرد توپ پرتاپ می شد یعنی تو به هدف زدی و حتی فلش گوشی هم موجب پرتاب ان هم می شد .
یا حضرت عباس این دیگه چیه چقدر وحشت ناک هستش اندازه ی 220 ولت برق شهری رو می گیره و به 1 میلیون ولت تبدیل می کند و حتی در کنارش وسیله ای بود که رنگ ها رو با هم ترکیب می کرد .
دستگاه بعدی 220 ولت رو به صد هزار ولت تبدیل می کرد و هر کس می توانست به دیگری انتقال بدهد و همین دستگاه موجب می شد که رسانایی بدن ما برساند مثل دستگاهی که مثل یک ربات که هر کس دو دست با دوستانش می گذاشت رسانایی را نشان می داد .
و دو اتاق که یکی از انها با سرعت بالای خاموش و روشن کردن چراغ موجب می شد که ما یک بند را با یک چرخش مشاهده کنیم در اتاق بعدی هم یک عینک هایی به دو تا دی تاشو بود که در کنار یکدیگر موجب می شد روی صفحه چیز بدی بسازه اما با عینک موجب می شد که ان سع بعدی بشود .