اجتماعی, زندگی, سایر, هفتم مسوولیت

جلسه سوم مطالعات مسؤلیت

سلام دوستان قبل از اینکه بریم سراغ مستند :

1- برای فهمیدن تکالیف باید کل متن را خواند

مستند: بچه ها یادشان نبود که ـآقای محمودیان از اون معلمایی است که به تمیزی کلاس اهمیت زیادی میده برای همین هم یادشان نبود و کلاس را تمیز نکردندن و کل کلاس یک منفی انظباطی خوشگل گرفتند استاد از بچه ها از بچه ها پرسید جا های گردشگری و دلیل آن را بیان کنید ؟

آقای حاتمی= شیراز. تاریخی زیارتی     آقای جعفری هم پرسید فصلش رو هم باید بسنجیم؟        آقای حسن پور . اصفهان تفریحی     آقای موسویان . سیاحتی کرمان   آقای رفیعی سیاحتی یعنی چه؟      اقای خورشیدی  تهران زیارتی تفریحی      آقای عبد الهی یزد زیارتی سیاحتی    آقای جعفری همدان     و در همین هنگام هم آقای حاتمی داشت از سر گرسنگی اتود میجوید و آ قای یزدانی دهنوی و کیان هم به قول آقای فیروز نیا حموم زنونه راه انداخته بودند البته آقای جعفری و خورشیدی هم همین اتفاق براشون افتاده بود آقای موسویان هم با ماژیک هایی که روی میزش بود تمرین نقاشی میکرد  و همان موقع آقای آزادی یه خمیازه ای کشید که انگار از شب تا صبح به خاطر مسابقات خوابش نبرده و آقای خورشیدی به استاد گفت تا همدان 3 ساعت بیشتر راه نیست و استاد هم در جواب گفت چرت نگو خورشیدی و در ساعت 8:25 دقیقه آقای یزدانی پور آمدند و آقای محلوجی به باز پرسی آقای فیروز نیا رفتند و آقای زجاجی هم گشنش شد و شروع به جویدن خودکار کردند همان موقع حاتمی شروع به تمیز کردن عینک کرد یزدانی پور هم مثل همیشه تک میزد و یک مگس هم همان موقع به جعفری کرم میریخت و آقای آزادی یه جوری استاد را نگاه میکرد که انگار استاد براش منفی گذاشته و در همان موقع آقای حاتمی سر کلاس مزه ریخت و آقای میر عظیمی هم به هایلایترش ور میرفت و هی صدای تق تق تولید میکرد و آقای حاتمی و غیور هم با این کار آقای میر عظیمی را همراهی میکردند و همین الان همون مگس کرم ریختن به من را هم شروع کرد و آقای جزی هم پاهایش را روی میله های صندلی من گذاشت  آقای دبیعی هم همان موقع اجازه روشن کردن کولر گرفت  و آقای کمالی نژاد هم اجازه بیرون رفتن از کلاس را گرفت و رفیعی هم اسرار میکرد که از روی کتاب بخونه و همان موقع آقای یزدانی پور چشمش را مالید و انگاری کیان خوابش میآمد و البته آقای رفیعی و زجاجی سر کلاس لباس ورزشی پوشیده بودند البته آقای محمودیان هم نفهمید و راستی آقای محمودیان گفت تحقیق در باره  بوم گردی امتیاز داره  و آقای حاتمی هم دستش را کرد تو دهنش و آقای رفیعی هم سر کلاس یه مزه ای ریخت عماد هم سرش را روی نیمکت گذاشته بود و صدای معلم برایش مثل یک لالایی میموند و آقای خورشیدی هم داشت با خودکار قرمز روی نیمکت تمرین نقاشی میکرد و آقای فرخ نژاد هم همینطور کلا به نظر میرسید بچه ها از مطالعات بیزارند و آقای آزادی درباره آبشار آب ملخ پرسید چرا بهش میگن آب ملخ و آقای رفیعی هم در پاسخ گفت چون توش ملخ هست آقای محمودیان گفت هفته دیگه باهم کلاس نداریم و امتحان ترمیم نمره مطالعات از درس 9 تا 16 داریم  بچه ها از اینکه دیگه کلاس مطالعات ندارند آنقدر خوشحال شدند که انگار توی المپیاد مقام آوردن و تا سر امتحان باز شد غمگین شدند آقای خورشیدی به خاطر بی نظمی یک منفی انظباتی گرفت و همان موقع آقای محلوجی از باز پرسی بازگشتند و آقای شهیر رفتند و آقای مظاهری هم یک منفی انظباطی گرفت راستی کاربرگه شماره 9 را بنویسید البته ما کاربرگه 10 را در کلاس حل  کردیم و وقتی آقای محمودیان از کلاس خارج شد آقایان زجاجی رفیعی میرعظیمی صدای گوسفند را تقلید کردند و دو تا از بچه ها هم حمله بردند به نماینده تا اسم ننویسه و افرادی که سر و صدا کردند و منفی گفتند زجاجی میر عظیمی خورشیدی یزدانی حسن پور بودن راستی آقای محمودیان تکالیف دفتری از اول سال تا الان را چک میکنند  راستی خداحافظ

درباره امیرمحمد نصر آزادانی

سلام ، به نظرتون من کی هستم!؟ حتی خودم هم خودم را کامل نمی شناسم ، دیگه چه برسه به شما که تازه با من آشنا شدید! من امیر محمد نصر آزادانی زاده اصفهان در تاریخ:۱۳۹۰/۹/۱۰ هستم. فکر کنم الان با کلیات من آشنا شدید ، ول الان نوبت به جزئیات ، یهنی اخلاق و رفتار من است. من ادمی هستم که دوست دارم رفیقی داشه باشم که همیشه پشتم باشه و همیشه هوامو داشته باشه ، منم خودم همیشه باهاش هستم . علاقه زیادی به ماشین های مدرن و پیشرفته ، بازی های کامپیوتری ، پولدار بودن ، معروف شدن ، تبدیل بشم به یک مخترع بزرگ ، دست آدمای ناتوان رو بگیرم و زندگی آنهارا مثل آدما پولدار کنم تا هیچ وقت کسی دستش جلوی بقیه دراز باشه و بی آبرو باشند ، شب های محرم منم جزء بانی شام حسینیه ها باشم ، نه اینکه الان بد فکر کنین بگین برای معروف شدن میخواد چیکار کنه ، نه ، آقا این یه علاه هست که هرکسی میتونه داشته باشه پایان.