امروز رو تصور کنید: یهو وارد سالن که میشیم، آقای حامی با یه حالت خاصی میفرمایند: “همه دو کلاس بیان تو سالن اول”. خلاصه یه جورایی جمعیت مهاجرت کرد به سالن! اولش هم که همه پروپخش بودیم و با توپ فوتـــبال یه بازی بیقاعده و اعصابخردکن راه انداختیم. انگار هرکی یه ورزش جدید اختراع میکرد!
ناگهان… وارد میشوند: آقای نصر! 🧔♂️
ایشان با ابهت تمام فرمودند: “امروز یه آزمون داریم به نام: بازی چهار در نه متر!” اسمش که شنیده شد، همه به هم نگاه کردیم: “این دیگه چه صیغهایه؟!”
🔍 قواعد بازی به روایت راوی:
دو نفر باید برن تو دو لاین (یعنی جای باریک، که اگر لوچ نباشی میتونی مستقیم بری).
باید دو کنز (احتمالاً همون مخفف «کنز و کنیزی» نیست! یعنی وسیله بازی) رو ببری به اون طرف زمین والیبال (که ۹ متره) و بندازی توی مانعها.
مسیر رو باید ۴ بار بری و برگردی. برای همین هست که میگن چهار در نه متر. یعنی هم ریاضی هم ورزش؛ ترکیب مرگبار!
اما نکته حیاتی: اگر کنزها رو بد انداختی و قشنگ تو مانع ننشست، باید برگردی و درستش کنی! اگر هم بخواهی زرنگی کنی و ادامه بدی، آقای نصر با یه نگاه تو رو از نمره ورزش محروم میکنن! 😰
ایشان سپس معرفی کردند: آقای شهیدی به عنوان مسئول رکوردها و آقای آزادی به عنوان گوینده اسمها (که احتمالاً اگر اشتباه میخواند، دانشآموز جرأت اعتراض نداشت!).
حالا بخش دراماتیک ماجرا…
آقای نصر گفتند هرکس میخواهد دوباره برود (یعنی خودکشی مجدد کند) آزاد است! اگر بهتر شد، همان رکورد بهتر محاسبه میشود و اگر بدتر شد، همان قبلی ملاک است. یعنی نشد بدتر کنی، فقط میتونی بهتر شی! چه منطق باشکوهی! 👏
اما اوج دراما و اتفاقات عجیب:
آقای طباطبائیان که به نظر میرسید از شاگردان شاخص است، در یک رویارویی غیرمنتظره، نه از آقای شایان صادقی، که از آقای عبدالهی هم باخت! 🥴
نکته عجیبتر این که هر دو بار کنزها را اشتباهی میانداخت! یعنی یا دستانشون لرزش داشت یا کنزها زودرَوی کردن! به قول معروف: “یا رب چه بلاست این؟!”
🎭 صحنه پایانی:
ما ماندیم و کلی خنده و تعجب از این همه هیجان در یک زنگ ورزش به ظاهر ساده! خدا را شکر که نمرهمان به این مسابقات عجیب بسته بود، وگرنه کسی این همه جانفشانی نمیکرد!
خیلی خب دوستان، حالا برسیم به هفتهٔ بعد و ماجراهای تیمکشی و فوتبال که انگار نه انگار هنوز از آن “چهار در نه متر” جان به در بردیم! 😂
این بار آقای نصر، با یک تصمیم تاریخی اعلام کردند: “این هفته فوتبال است!”
و در ادامه با لبخندی رازآلود افزودند: “و قیافهٔ دیدنی والیبالیها…”
یعنی والیبالیهای عزیز که فکر میکردند فقط با پاس و اسپک کار دارند، حالا باید با توپ گرد هم کنار بیایند! 🥴⚽
کاپیتانهای سهگانه و تیمکشی تاریخی
این بار سه سردار بزرگ میدان شدند:
آقای آزادی، آقای طباطبائیان و آقای علیرضا سلطانی!
تیمها کشیده شد و جدول رقابت چنین رقم خورد:
· تیم آقای طباطبائیان: ۴ امتیاز (یعنی تقریباً قهرمان خیالی!)
· تیم آقای سلطانی: ۳ امتیاز (یعنی نزدیک بود ببرد، ولی نشد!)
· تیم آقای آزادی: ۱ امتیاز (یعنی باز هم جایگاه آخر، ولی این بار سرور نبود! و برای ما یعنی: بیب بیب… هورااا! 🎉)
ترینهای هفته: بخش حماسی و خندهدار
بهترین گلزنها:
آقای علیرضا سلطانی: ۲ گل (یعنی سلطان ترکتاز!)
آقای مساح: ۱ گل
آقای آزادی: ۱ گل
آقای طباطبائیان: ۱ گل (کاپیتانی که خودش هم جلو رفت و گلی زد!)
بهترین پاسورها:
· آقای الماسی: ۱ پاس گل — پاسی افسانهای بود، آنقدر زیبا که بقیه حتی نفهمیدند پاس چیست! و دیگر کسی پاسی نداد
بهترین گلر:
· آقای ابطحی — با اینکه کلی گل خورد، اما باز هم بهترین شد!
آمار درخشان: ۱ کلین شیت و ۳ سیو!
بهترین مدافع:
· آقای ذوالفقاری — کسی که گاهی آنقدر خوب دفاع میکرد که فکر میکردیم دارد با خودش بازی میکند!
بهترین بازیکنان
آقای علیرضا سلطانی ۹.۲۵
آقای الماسی ۸.۵۰
آقای مساح ۸.۲۵
آقای طباطبائیان ۸.۰۰
بدترین بازیکن:
آقای عبدالهی — برای بار دوم!
دلایل انتخاب:
۱. دروازهٔ خالی را نزد! (یعنی حتی وقتی تنها بود، نزند!)
۲. موقعیتهای خوب را خراب کرد!
۳. دو سوتی درون دروازه داد!
یعنی اگر یک بازیکن میخواست عمداً همه چیز را خراب کند، دقیقاً اینطور میشد!
پایان بندی اپیک:
ما ماندیم و کلی خنده و تعجب از این که چطور یک هفته پر از “چهار در نه متر” و هفتهٔ بعد پر از گل و پاس و سوتی شد!
انشاالله هفتهٔ بعد باز هم زنده باشیم و سالم، تا جدیدترین گزارش ورزشی را تقدیمتان کنیم!
امضای همیشگی:
یک دانشآموز که هنوز از آن چهار بار رفت و برگشت خسته است.! 😂🎉