دروس, زندگی, سایر, مهارت, هفتم مسوولیت

مهارت کتابخوانی

خووووووووب بالاخره رسیدیم جلسه آخر

جلسه آخر هم استاد 30 دقیقه دیر کردند و بچه ها باز هم سر جایشان باهم دعوا کردند ( بابا ناسلامتی جلسه آخر هست کوتا بیاین دیگه ) 

پس از آمدن آقای محمودیان و ساکت شدن نشستنمان وقتی که آقای محمودیان رفتند بچه ها دوباره سرو صدارا شروع کردند که یکی از دبیران که انگاری داشت آزمونک های شاگرد هایش را چک میکرد گفت: (سسسسسسسسسسسسسساااااااااااااااااااااااااااااااااااکککککککککککککککککککککتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت)

و بچه ها 2 دقیقه ساکت شدند و یکی از اون طرف داشت چیز به یکی پرت میکرد اون یکی هم تخته ( تخته که چه ارز کنم چوب ام دی اف معمولی که حالا مثلا تخته وایت برد هست ) را داشت پاک میکرد و معاده مینویشت ا حل کند  که یکدفعه برق رفت ولی بچه ها آنقدر داشتند کرم میریختند که اصلا نفهمیدند که کی برق رفت  و پس از یکربع کرم ریختن بالاخره آقای صبری آمدند و بچه هارا ساکت کردند  و قتی که بچه ها ساکت شدند اتاد داش میپرسی که چند صفحه کتاب خواندید و آیا باروشی که گفتم یعنی pq4r  یاهمون پسختام و روش حلزونی که از بچه ها پرسید و از بچه ها پرسید که روش حلزونی را بگید و چند نفر جواب دادند و زنگ خورد

                                                                                          پایان

درباره امیرمحمد نصر آزادانی

سلام ، به نظرتون من کی هستم!؟ حتی خودم هم خودم را کامل نمی شناسم ، دیگه چه برسه به شما که تازه با من آشنا شدید! من امیر محمد نصر آزادانی زاده اصفهان در تاریخ:۱۳۹۰/۹/۱۰ هستم. فکر کنم الان با کلیات من آشنا شدید ، ول الان نوبت به جزئیات ، یهنی اخلاق و رفتار من است. من ادمی هستم که دوست دارم رفیقی داشه باشم که همیشه پشتم باشه و همیشه هوامو داشته باشه ، منم خودم همیشه باهاش هستم . علاقه زیادی به ماشین های مدرن و پیشرفته ، بازی های کامپیوتری ، پولدار بودن ، معروف شدن ، تبدیل بشم به یک مخترع بزرگ ، دست آدمای ناتوان رو بگیرم و زندگی آنهارا مثل آدما پولدار کنم تا هیچ وقت کسی دستش جلوی بقیه دراز باشه و بی آبرو باشند ، شب های محرم منم جزء بانی شام حسینیه ها باشم ، نه اینکه الان بد فکر کنین بگین برای معروف شدن میخواد چیکار کنه ، نه ، آقا این یه علاه هست که هرکسی میتونه داشته باشه پایان.

دیدگاهتان را بنویسید