وقتی زنگ خورد همه رفتیم و کنار فوتبال دستی طبقه بالا نشستیم و منتظر استاد ماندیم و بعضی کتاب میخواندند وبعضی های دیگر هم سر و صدا کردند
حدودا پس از ده دقیقه یکربع استاد امد و بچه مانند سانسور به داخل کتاب خانه رفتند و گروه ها سر نشستن روی مبل یا روی زمین باهم دعوا کردند
پس از دعوا استاد زمان دادند که داستان هایی راکه خوانده ایم در اختیار صاحب های کتاب قرار بدهیم و پس از ان شب شد و زمان کتاب خواندن یا مسخره بازی های بچه ها شروع شد و وقتی که شب به پایان رسید دوباره زمان اراعه بود ودر اخر هم تکلیف برای جلسه بعد این شد که هر گروهی برای خود پرچمی داشته باشد